پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

سی دی جدید استاد شجریان را برای سایه (ه ا سایه - ابتهاج)  بردم. همین بهانه ای شد برای گپ و گفتی در باره کارهای اخیر استاد شجریان.
میلاد عظیمی :استاد! نظرتون راجع به کارهای جدید استاد شجریان چیه؟
 سکوت می کند... سکوتی که نشانه رضایت نیست.
ه ا سایه: مثل اینه که کسی یه روز حافظ شعر می گفت و حالا مثل من شعر بگه... در هر صورت این نزوله دیگه... شجریان باید الان طوری می خوند که کارهای سی- چهل سال قبلشو از چشم ها می انداخت ولی این اتفاق نیفتاد...
عظیمی : این به تعبیر حضرتعالی «نزول» از کی شروع شد؟


سایه : از وقتی آقای شجریان فکر کرد که با هر کس بخونه، مردم خوششون می آد...
عظیمی : پس شما این نظرو که چون مردم ما بیشتر به آواز توجه دارند در نتیجه خوانندۀ برجسته خیلی نیازی به آهنگسازی و نوازندۀ برجسته نداره، قبول ندارید؟
سایه : معلومه که قبول ندارم. این حرف درست مثل اینه که بگی به جای دیوان حافظ، دیوان شاطر عباس صبوحی رو می خونم. نمی شه که! مگه می شه بین کاری که یه خواننده با آقای کسایی و شهناز می کنه با کار با مطرب های سه راه سیروس فرق نباشه. این چه حرفیه؟ اینو هم بهتون بگم... این مسئله بیشتر به خواننده ضربه می زنه تا نوازنده و آهنگساز.
عظیمی : کارهای استاد شجریان با آقای مشکاتیان رو دوست دارید؟
سایه: بله... اونها خیلی عالین... منظورم از وقتیه که شجریان – حالا به هر دلیل- تصمیم گرفت با کسانی کار کنه که در سطح او نبودن و هی کشیدنش پائین... این که می گن همنشین تو از تو به باید، حرف خیلی درستیه... ببینید، وقتی شجریان و لطفی با هم کار می کردن این طور بود که لطفی یه جواب آواز بهش می داد، شجریان به شوق می اومد یه پله بالاتر از ساز لطفی آواز می خوند. یعنی رودست لطفی بلند می شد. بعد لطفی بهش جواب می داد، یه رقابت دوستانه؛ پاشونو می ذاشتن رو دوش هم و بالا می رفتن؛ باهم اوج می گرفتن. لطفی حظ می کرد از صدای شجریان و به هیجان می اومد و کارهایی می کرد که به طور معمول نمی کرد. شجریان هم وقتی اون سازو می شنید اصلا یه چیز دیگه می شد... آقای عظیمی! این یه کار دست جمعیه، ساز و آواز هردو باید خوب باشد، نه ساز تنها و نه آواز تنها...
ببینید آقای عظیمی! زمانه مساعد نیست. نمی خوام همه چیزو به گردن روزگار و چرخ فلک بندازم ولی واقعا زمانه آدم ها رو به پایین می کشه (تاکید می کند بر کشیدن)... لطفی هم الان مثل قدیما نه ساز می زنه، نه آهنگ می سازه... من هم همین طورم... چقدر وقتمو می کُشم... تعارف که نداریم... آدمی با استعداد ِشاملو اگه تو فرانسه یا روسیه به دنیا اومده بود، چی کم داشت از شاعران بزرگ جهان در دوره ما؟...
- با صدایی سرد و کم رمق می خواند:
سرشک سایه یاوه شد در این کویر سوخته
اگر زمانه خواستی چه گوهری درآمدی

منبع : کتاب پیرپرنیان اندیش

 https://www.aparat.com/v/JmEYl/محمد_رضا_شجریان_-_غوغای_عشقبازان_-_آواز_بر_قطعه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۵۷

ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ
ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اینستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :
" ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ "... !

ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...!

ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮک ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ...

ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ ..؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ..
اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!

▪️آیا تا بحال !
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ، ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ  ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۴۰