پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

معیار و روش های  اجرایی به مدیران و کارمندان کمک می کند که بهتر مورد ارزیابی قرار گیرند . این که یک سازمان یا اداره معیار اجرایی روشن دارد یا نه ، می تواند با پرسش از کارکنان معلوم  شود . سوال « ایا کارتان را بخوبی انجام می دهید » اغلب یکی از دو پاسخ است که : « نمی دانم» یا « بله ، بنظرم همینطور است» .  سوال بعدی می تواند همه چیز را آشکار کند این خواهد بود: « از کجا می دانید»پاسخ به نوعی به این شکل است : « تازگی ها مدیرم سرم خراب نشده است» یا « بی خبری خوش خبری است» . چنین پاسخ هایی به صورت تلویحی اشاره دارد به اینکه کارکنان تا زمانی که اشتباه نکنند بازخورد اندکی از بابت عملکردشان می گیرند ( تشویقی در کار نیست) . بروز این حالت در روابط کاری اسف بار است. . این عادت مدیریتی شبیه است به : « تنها رهایش کنید سپس بکُشیدش.» به این سبک مدیریت می توان فقط این عبارت را اطلاق کرد : « مدیریت مرغ دریایی.» . وقتی اشتباهی صورت می گیرد، مدیران مرغ دریایی ، به درون آن بحران پرواز می کنند ، سر و صدای زیاد راه می اندازند ، روی سر همه از آن بالا .... و بعد پرواز می کنند و می روند.

از کتاب رهبری در سطح برتر ؛ کنت بلانچارد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۸ ، ۱۴:۳۲

حقیقت زیبا نیست ،زشت هم نیست چرا باید یکی از این ها باشد؟ حقیقت ، حقیقت است ، همان طور که عدد و رقم ،  عدد و رقم است. وقتی کسی می خواهد وضعیت دقیق کار و کسب خود را بسنجد ، از اعدد و ارقام استفاده می کند.اگر ارقام حاکی از وضع غم انگیز کسب او باشند، آن ها را محکوم نمی کند و نمی گوید آن ها نامطبوع اند و متهمشان نمی کند که او را از توهم درآورده اند. پس چرا حقیقت را محکوم کند وقتی حقیقت در امور زندگی فقط به او خدمت کرده همان طور که اعداد و ارقام در کارها تجاری به او خدمت کرده اند؟ رگۀ بت پرستی در طبیعت ما ، چهره ای از حقیقت را پیش خود مجسم می کند که جامه ای سلطنتی پوشیده ، و وقتی حقیقت به صورت متواضعانۀ خود و با لباس ساده بر ما ظاهر می شود ، فریاد  « سرخوردگی» می زنیم . عرف سنت باعث شده اند حقیقت را با اعتقادمان اشتباه بگیریم . عرف، سنت و نوع زندگی کردنمان ما را به آنجا سوق داده اند که باور کنیم نمی توانیم خوشبخت باشیم مگر تحت شرایط فیزیکئی خاصی که با آسودگی های خاصی همراه هستند. این حقیقت نیست، این اعتقاد و باور است. حقیقت به ما می گوید که خوشبختی ، حالتی از رضایتمندی ذهنی روانی است. رضایتمندی را می توان در جزیره ای دور افتاده، در شهری کوچک، یا در خانه های اجاره ای شهرهای بزرگ یافت. می توان آن را در کاخ های ثروتمندان یا کوخ های فقیران یافت.

گدایی که بر خاطرش بند نیست

به از پادشاهی که خرسند نیست

بخسبند خوش روستایی و جفت

به ذوقی که سلطان در ایوان نخفت (سعدی)

منبع : از کتاب دربارۀ معنی زندگی از ویل دورانت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۲۱:۵۹

هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی

گوش سخن شنو کجا دیده اعتبارکو(حافظ)

شنیدن دریافت امواج صوتی است که به گوش ما می رسد اما گوش دادن ،تلاش برای درک معنی چیزهایی است که به گوش مان رسیده ؛ حتی کلماتی که گفته نشده است. 

کلید حل مشکلات ، گوش دادن و مدارا است. وقتی کسی چیزی به شما می گوید، « بدون هیچ حالت تدافعی گوش کنید» . گوش دادن دو مرحله دارد. مرحله اول گوش دادن برای فهمیدن منظور گوینده است ،برای رفع سوء تفاهم می توانیم بگوئیم «جالب است بیشتر برایم بگو. می توانی کمی دقیق تر توضیح بدهی؟» مرحله دوم گوش دادن ، این است که تصمیم بگیرید که آیا راجع به چیزی که شنیدید کاری انجام بدهید یا نه؟ شما باید این مرحله را از مرحله فهمیدن در طی گوش دادن جدا کنید و این خیلی مهم است که متوجه باشید مجبور نیستید بلافاصله پس از درک آنچه شخص گفته تصمیم بگیرید یا واکنش نشان دهید. می توانید این کار را بعد انجام دهید ، سر فرصت دربارۀ آن فکر کنید یا با دیگران مشورت کنید،تا کمتر تدافعی برخورد کنید.

مادری با پسر هشت نه ساله خود راه می رفتند . همین که جلو فروشگاه ورزشی رسیدند ،پسر دوچرخۀ قرمز رنگ زیبایی را دید که بیرون مغازه گذاشته بودند. ایستاد و به مادرش گفت: «پسر، چقدر دوست داشتم همچین دوچرخه ای داشته باشم». مادرش که نزدیک بود از خشم منفجر شود فریاد کشید: « باورم نمی شود! تازه همین عید گذشته یک دوچرخۀ نو برایت خریدم! حالا فقط دو ماه گذشته و دوباره یک دوچرخۀ دیگر می خواهی! خیال ندارم دوباره خرجت کنم!»

متاسفانه مادر بین «گوش دادن برای فهمیدن» و « گوش دادن برای تصمیم گرفتن» تمایز قائل نمی شود. اگر به فرزندش گفته بود: «عزیزم چه چیزی در این دوچرخه توجه تو را جلب کرده؟» پسر ممکن بود بگوید:«آیا آن پرچم های رنگی را که از فرمان دوچرخه آویزانند می بینی؟ من خیلی آن ها را دوست دارم.» آنگاه أن پرچم ها می توانست یک هدیه تولد ارزان قیمت باشد.»

منبع: کتاب رهبری در سطح برتر کنت بلانچارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۸ ، ۱۴:۰۲