پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

در زنجیر

ه ا سایه ( هوشنگ ابتهاج) تاسیان را ورق می زند ... به شعر زیبای « در زنجیر» می رسد:

بال فرشتگان سحر را شکسته اند

خورشید را گرفته به زنجیر بسته اند

اما تو هیچ گاه نپرسیده ای که:

- مرد

خورشید را چگونه به زنجیر می کشند!

گاهی چنان درین شب تب کردۀ عبوس

پای زمان به قیر فرو می رود که مرد

اندیشه می کند:

- شب را گذار نیست!

اما به چشم های تو ای چشمۀ امید

شب پایدار نیست!

میلاد عظیمی (مصاحبه گر) : لحن سایه هنگامی که این شعر را می خواند غمگین بود ...

ه ا سایه: این شعرو زمان محاکمۀ مصدق ساختم ... من قبل از اینکه مصدق نخست وزیر بشه ازش دفاع می کردم. مصدق خیلی تو جوونها مخالف داشت تا حدی که بهش می گفتن « مصدق السلطنه» . به طعنه می گفتن!... من کلی با دوستام بحث می کردم. گفتم بهتون که اخوان (ثالث) مصدق رو به ابر سیاه سترونی تشبیه کرده بود که هوا را تیره می دارد ولی هرگز نمی بارد.

کارهای مصدق هم همینو حکم می کرد؛ وقتی می گفتن مصدق عامل امریکاست، حاصلِ عملِ خودش بود، مصدق ساده لوحانه خیال می کرد که می تونه از نفوذ امریکا بر ضد انگلیس و شوروی استفاده کنه. حالا نیتش چی بوده اون بحث دیگریه. من همون موقع با دوستام صحبت می کردم و از مصدق دفاع می کردم... این برداشت اشراقی بود؛ یه چیز عاطفی و احساساتی ... از روی تجربه و تحلیل سیاسی نمی گفتم. این دریافت عاطفی من از مصدق بود ؛ از روی حلّاجی به این نتیجه نرسیده بودم.  

از کتاب پیر پرنیان اندیش ص 751

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۴۱

عاطفه طیّه (مصاحبه کننده) این بیت ه ا سایه (هوشنگ ابتهاج) را می خواند :

من اندُه خویش را ندانم

این گریۀ بی بهانه از تست

استاد گریۀ بی بهانه چه حالیه؟

ه ا سایه ( سکوتی عمیق می کند...) یه وقتهایی هست که آدم نمی دونه چه مرگشه واقعا. خیلی چیز عجیب و غریبیه . یه زمانی شما علت مشخصی برای گریه دارین ؛ از یکی جدا افتادین، مصیبتی بهتون رو کرده، ولی یه وقتی شما ظاهرا چیزتون نیست ولی در واقع هست ولی شما نمی دونین چیه. گریۀ بی بهانه ایم حالت گمیه که آدم گاهی وقتها در خودش حس می کنه ؛ حالا یک مرتبه اجداد در ادم زنده می شن و این حالتو در آدم به وجود می ارن... به هر حال دردی که مال خودتون نیست... شاید موروثیه ؛ از جای دیگه اومده ... خیلی بد حالیته؛ آدم نمی دونه چی کار بکنه.

از کتاب پیر پرنیان اندیش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۴۰

مولوی د ر مثنوی به سوال جواب داده:

در دل نه‌دل ، حسدها سَر کُند (در دلی که واقعا دل نیست حسدها ظاهر شود)

نیست را هست این چنین مُضْطَر (درمانده) کند

این زنانی کز همه مُشفِق‌ترند

از حسد دو ضَرّه خود را می‌خورند

تا که مردانی که خود سنگین‌دل اند

از حسد تا در کدامین منزل اند؟

می گوید این زنان که از همه مهربانتر و طبعا عاطفی و نازک دل اند ، اما وقتی هوو ( ضره) یکدیگر می شوند از حسادت می خواهند همدیگر را از بین ببرند. تا چه رسد به مردانی که ذاتا سنگدل اند، اگر حسادت بر آنها غلبه کند در مرحله ای از قساوت و بیرحمی جای می گیرند و چه ها که نمی کنند؟!

تا جایی که می گوید:

کز حسد یوسف به گرگان می‌دهند

یوسف به گرگ دادن ظاهرش « برادران غیورش» است . اما کلی است شامل مردان و زنان می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۸

میلاد عظیمی : امروز نگاهی درست در برابر نگاه شما (ه ا سایه) وجود داره؛ در نگاه شما ایثار و فداکاری تا پای جان برای رسیدن به اهدافی که مقدس و ارزشمند تلقی می شه ، تجویز و تبلیغ می شه؛ اما نگاه دیگری هست که می گه « هر انسان به خودی خود بالاترین هدفه برای آفرینش»

ه ا سایه : این حرف عین اینه که امروز تو اذهان فرو کردن که اصلا ایدئولوژی چیز بدیه.

میلاد عظیمی: شما با این نظر مخالفید؟

ه ا سایه: مخالفم سخت، استدال می شه که ایدئولوژی یعنی شما را محدود کردن و مانع اندیشه آزاد شدن. اصلا معنی نداره این حرف، مگه می شه کسی ایدئولوژی نداشته باشه؛ خود مخالفت با ایدئولوژی یک نوع ایدئولوژیه.

.....

میلاد عظیمی: حرف عجیبی می زنید استاد، به هر حال مسلم و مشهوده که برخی ایدئولوژی ها به دیکتاتوری و استبداد ختم می شه .

ه ا سایه : شهریار یک شعری داره ، می گه درویشی در ویرانه ای تو کاسۀ شکسته ای آب می خورده، یکی می گه این کاسه رو بنداز دور فقر می اره. جواب می ده که: « فقر این کاسه پیش ما آورد.» اون استبداه که از ایدئولوژی اونجوری استفاده می کنه. نه ایدئولوژی که استبداد ایجاد می کنه.

از کتاب پیر پرنیان اندیش ص 1017

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۴۸

نود و نه بیشتر در تضاد با وحدت مطلق یعنی چیزی است که هنوز به کمال نرسیده است . همۀ ما مثَل گم شده ای را که برای صاحبش از 99 گوسفند دیگر عزیزتر بود ، می دانیم ( انجیل متی 12:18-13 ) . در سنت مسیحی 99 رتبه های فرشتگان تا وحدت خدا را نشان می دهد. همچنین اندیشه اسلامی در 99 نام زیبای خدا در اسلام وجود دارد. همۀ این نام ها به وحدت جامع نهفته در اسم اعظم  و جامع  اشاره دارد. در دوره های بعدی مسلمانان مفهوم 99 اسم پیامبر را پدید آوردند. کلیسای مسیحی قدیمی واژه آمین یونانی AMHN (1+40+8+50) را به شکل 99 می دانست ، اما در سنت اسلامی که آن واژه را به صورت «آمین»  می نویسند ، ارزش عددی آن برابر 101 است.

عد 99 را می توام به عنوان عددی محدود کننده به کار برد. شاعرانی ( مانند امرو القیس در عربستان قرن ششم)  99 بوسه به علاوه یک بوسۀ دیگر را طلب می کنند. همچنین قهرمان باستانی عرب شنفری عهد می بندند که 100 دشمن را بکشد ، اما خودش به دست نود ونهمین آنان کشته می شود. ولی تکه هایی از استخوان های شنفری قاتلش را مصدوم می کند و او هم می میرد و این گونه عد 100 کامل می شود .

منبع: کتاب راز اعداد نوشته آنه ماری شیمل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۵۵