«مهرآکین» (مهر آکنده با کینه: ambivalence) از پیچیدهترین و دردسرسازترین روابط و عواطف انسانی است. فروید با وامگیری این مفهوم از بلویلر دیگر روانپزشک سوئیسی و تغییر و گسترش معنای آن، بهویژه آن را برای توصیف حس فرزند به پدر به کار برد. حسی است با دو سویه مخالف (عشق و نفرت توأمان) به فردی واحد که دوستش داری و همزمان از او کینه داری. افراد مهم زندگیاند که برای فرد مهرآکین می شوند؛ برایش قابل هضم نیست آن که قرار بود حامی و مأمناش باشد دارد زخم می زند. شاید این موضوع که نوعی عدم تعادل روانی نسبت به فرد یا چیزی را دامن میزند را بتوان با اندکی تصرف در آن برای حس بسیاری از مردم، مخصوصاً نسل جوان ایران در سالهای اخیر، نسبت به میهن به کار برد، از آن گریزانند و دوستدارش. چنین حسی نه تنها مانعی بزرگ بر سر راه توسعه و همبستگی اجتماعی در کشور است بلکه میتواند فرسودگی اجتماعی-فرهنگی را، لااقل در میان بخش زیادی از جمعیت کشور، رقم زند.
به نظر میرسد مهرآکین به میهن دارد به سویی میرود که بخشی از جامعه نسبت به سرانجام کشور بیتفاوت شوند و بگویند بگذار ویران شود این مردم حقشان است. بخشی نیز در هر جایگاه و سلسلهمراتبی که باشند مجوز هر نوع فساد و تخریب و کندن از تن سرزمین را برای خود صادر میکنند، و این علاوه بر فساد سیستماتیک است. میدانیم ویژگی جامعهی انسانی این است که نابهنجاری به بیهنجاری و فروپاشی اجتماعی نمیانجامد و با گسترش نابهنجاری نیروهای اجتماعی دست به کار شده و نظمی نو، حتی در صورت لزوم بنیانبرافکن، در میافکنند. اما نمیتوان نگران تشدید آسیبهای فردی و اجتماعی و صدمات فراوان به محیط زیست و منابع سرزمینی که در نتیجه چنین حس نفرت و تخریبگری که به میهن وارد میشود نبود. در واقع، این نافی مسئولیت روشنفکران و متفکران اجتماعی، در هر جایگاه و نقشی، نیست. نمیتوان دست روی دست گذاشت تا باد بینیازی خداوند بر این مملکت بوزد که برچسب کلنگیبودن نیز بدان زدهاند و پیامدش این شده که در چنین جامعهای هر فساد و غارتگریای برای بستن بار خود روا شده است. این موضوعی است که روشنفکران و متفکران اجتماعی ایران باید بدان بیاندیشند اگر دغدغهی حفظ و توسعه این سرزمین را دارند، مخصوصاً اکنون که دارد نوعی حس یأس و ناامیدی اجتماعی نسبت به بهبود اوضاع کشور و تغییر در زندگی گسترش مییابد.
✍️ #محمدرضا_تهمک