پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

زین دو هزاران من (فرد) و ما (اجتماع) ای عجبا من (فردی)  چه منم ( فردی - اجتماعی ام ) مولوی

مستند "قضیه شکل اول، شکل دوم"

مستند «قضیه شکل اول، شکل دوم» توسط عباس کیارستمی در بحبوحه ی انقلاب ایران - سال 1358 - ساخته شد. از جمله مصاحبه شوندگان این فیلم: ابراهیم یزدی، کیانوری، خلخالی، اسقف آرداک مانوکیان، متین دفتری، نادر ابراهیمی، احترام برومند، قطب زاده و ... هستند. این مستند خرابکارانه تشخیص داده و ممنوع شد و هیچگاه به نمایش عمومی در نیامد. سال ۱۳۸۸در اینترنت برای عموم اکران شد.( از لینک پائین مستند را ببینید)

  فرد و اجتماع در نگاه نیچه و مارکس  ( http://www.ecololia.blogfa.com/post-71.aspx 

1-نیچه در واقع هر فرد را مسئول سرنوشت شخصی‌اش می‌داند (البته چنانکه گفتیم او مخاطبان خود را نخبگانی خاص با ظرفیت و توان ویژه‌ای برای «قوی» شدن می‌داند) و منظور از سرنوشت شخصی در اینجا، بیشتر شخصیت روحی- روانی و قوای فکری- دماغی نهایی فرد است، تا جایگاه و موقعیت اجتماعی. پس چندان عجیب نیست که نیچه نظری به اکثریت جامعه ندارد، چون ضعفا را در خور چنین مراتبی نمی‌داند و حتی بالعکس: آلوده بودن به «اخلاق ضعفا» را بدترین عامل بازدارنده برای «ابرمرد» شدن می‌انگارد. در نظر او سرنوشت مردم عادی اجتماع حائز اهمیت نیست و در واقع شایستگی آنها چیزی بیش از همان سرنوشت نکبت‌بارشان نیست. اهمیت اجتماع در آثار نیچه در حد یک مانع و سد بازدارنده و یا یک هوای مسموم و آلوده‌ساز است و البته در سوی مقابل در حکم فرصتی که در مواقع لزوم باید از آن به نفع رشد فردی استفاده کرد.

بنابراین نیچه مسیر «تعالی» را مسیری فردی و مبتنی بر خواست یا اراده‌ی خلل‌ناپذیر و هوش و خرد سرشار و البته تا حدی قوای درونی ذاتی یا موروثی می‌داند.

2-مارکس به تعالی فرد انسانی باور دارد و حتی تعالی (یا رشد یا هر چیز مشابه) را حق همه‌ی افراد انسانی می‌داند، اما بر این باور است که شرایط نامتوازن جامعه در طول تاریخ و به طور مشخص شرایط تبعیض آمیز نظام سرمایه‌داری در عصر خود او، زمینه‌های رشد فردی را از اکثریت جامعه سلب می‌کند. چون اکثریت جامعه به دلیل ساختار سلطه‌ی طبقاتی از حداقل‌های لازم برای برخورداری از آموزش و حتی درک متعادلی از فردیت خود محروم است. پس اخلاق ضعفا از نظر مارکس نیز نامطلوب است، اما از دیدگاه مارکس این اخلاق انتخاب آنان نیست، بلکه توسط مکانیزم‌های اقتصادی اجتماعی، در غالب جایگاه فرودستی به آنها تحمیل می‌شود و چرخه‌های تداوم آن مدام بازتولید می‌شود. در عوض زمینه‌ی «تعالی» فردی، تنها در اختیار اقلیتی قرار می‌گیرد که بنا به مجموعه‌ای از زمینه‌ها و بسترهای اجتماعی و پاره‌ای از تصادفات، در جایگاه طبقات مسلط قرار گرفته‌اند. پس حتی اگر آنها از این فرصت «تعالی» بهره جویند، «تعالی» آنها از شائبه‌ی آلودگی به دور نیست و در واقع شاید بتوان آن را نوع ویژه‌ای از پیشرفت شخصی نامید.

https://www.aparat.com/v/Kwupi/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%26quot%3B%D9%82%D8%B6%DB%8C%D9%87_%D8%B4%DA%A9%D9%84_%D8%A7%D9%88%D9%84%D8%8C_%D8%B4%DA%A9%D9%84_%D8%AF%D9%88%D9%85%26quot

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۱۸

نظرات  (۱)

راستش رابطه ی نظریه های یاد شده با مضمون فیلم رو نفهمیدم ... به نظرم فیلم مرزهای مسوولیت اجتماعی و مرزهای اقتدار دولتها برای محدودیت حق اعضای جامعه را مورد پرسش قرار می دهد
پاسخ:

نظریه ها هم همین را بازگو می کنند . اقتدار دولتها یعنی اجتماع .

اما راجع به فیلم ، بنظر شما آن دانش آموز از لحاظ فردی (بی توجه به دیگران) چنین حقی دارد که یکی را معرفی ( لو دادن) کند و برگردد سر کلاس یا نه ؟ ( کاری به بُعد اجتماعی مسئله ندارم ) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی