ای برادر تو همان اندیشهای
تجسمخلاق، روشی مهم برای رسیدن به آرامش
سالهاست که من، به معرفی شیوهها و تکنیکهایی میپردازم که با انجام آنها میتوان اثر استرسها و تنشهای ناشیاز روزگار تکنولوژی و زندگی ماشینی را کاهشداد. این تکنیکها اشخاص را یاریمیدهند تا بتوانند به آرامش واقعی برسند. هنگامیکه انسان بتواند آرامش را تجربهکند، میتواند به بصیرت و آگاهیهای برتر بیاندیشد و بهسوی خوشبختی و سعادت گام بردارد. چندی پیش، در مبحث تفکرمثبت نوشتم: «به برخیاز واژهها و جملههای زیر دقت بفرمایید:
چه روز بدی! ما شانس نداریم! الهی بمیرم! نمیری الهی! ای بد نیستم! هستم! چقدر قیافهات خسته است! سایهات از سر بچهها کم نشه! دستت دردنکنه! چرا سرحال نیستی! خدا بدنده! ای وای چرا رنگت پریده! و عمرت مثل گل نباشه».
تردیدی نیست که این جملهها الفاظی منفی بهشمارمیآیند که ریشه در تفکرمنفی(Negative Mind) دارند و متاسفانه هرروز در محاوره شنیدهشده و درنتیجه بارمنفی ایجادمیکنند.
وقتی شخص در پاسخ احوالپرسی با ناله و اندوه میگوید: ای هستیم! هم خود را ضعیف و ناتوان حسمیکنید و هم بهسوی مخاطبتان انرژیمنفی ارسالمینماید. درحالیکه اگر فرد بگوید خیلی خوبم، خدا را شکر، هم نتیجهای مثبت برای خودش دارد و هم مخاطب خود را خوشحالمیسازد. انسان بهجای اینکه بگوید نمیری الهی! که بار منفی دارد، میتواند بگوید زنده و پاینده باشی.
بدونتردید تفکرمثبت، از نفوذ فشارها و ایجاد تنیدگیها میکاهد و با این نگرش فرد میتواند با آرامش زندگیکند. درمقابل، شخصی که تفکرمنفی دارد، با نگاه منفی خود، حتی بیشاز اثر واقعی استرس، به غمگینی و اضطراب و افسردگی خود میافزاید. در ذهن و نگاهمنفی، خوشبینی و اراده و تمرکز و اعتمادبهنفس کاهشمییابد. درحالیکه با تفکرمثبت، ظرفیت و توانایی فرد برای مقابله با فشارهای روانی افزایشیافته و با افزایش نیروی سازگاری از پیامدهای تنیدگی کاستهمیشود. با ریشهگرفتن تفکرمثبت در فرد، درجه اعتمادبهنفس او افزایشمییابد و شخص میتواند با خونسردی و آرامش واقعیتهای منفی خود را نیز بپذیرد و برای مشکلات زندگی چارهجویی نماید و بهاصلاح حالتهای ناپسند و منفی خود بپردازد. شاید این عبارت صادق باشد که انسان همان است که فکرمیکند و درستتر این که:
ای برادر تو همان اندیشهای
مابقی تو استخوان و ریشهای
گر گُلست اندیشهٔ تو گلشنی
ور بُود خاری تو هیمهٔ گلخنی
گر گلابی، برسر جیبت زنند
ور تو چون بولی، برونت افکنند
انسان با تجسمخلاق میتواند از نیروی تخیل و خلاقیت خود برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خویش استفادهکند و بهجای متأثرشدن از تنیدگی، بهسوی آرامش گام بردارد. تجسمخلاق وسیله باارزش و نیرومندی است که با تمرین مستمر آن میتوان در زندگی عصر ماشینی تحول ایجادنمود و آرمانها و رویاهای خود را محققکرد. البته در تجسمخلاق بهتراست که فرد اندیشه اصیل را برگزیند. اندیشه اصیل، راهنما و راهبر است و انسان را بهسوی آرامش واقعی هدایتمیکند. انسان دراینمسیر، حاکم و سازنده اندیشهمیشود و گرفتار اندیشه نمیگردد و میتواند بگوید: چه جرأت دارد اندیشه که گرد شهر من گردد (مولوی). اگر ذهن آدمی گرفتار اندیشههای چهکنم، چهنکنم گردد، فرد به منفینگری و ضعف و حقارت گرفتارمیشود. پیشازاین درگذشته اشارهکردم که بسیاریاز مردم میدانند که نباید به پیروی از هواینفس، اندیشهاصیل را رهاکنند و در دام خطاهای ناشیاز وسوسه نفس بیافتند، متأسفانه بسیاریاز افراد بهدلایلی همواره به اندیشهای انحرافی کشیدهشده و با خودپسندی و غرور و خودبزرگبینی و ریاکاری، به بدکنشی میپردازند. با نگاهی گذرا به حوادثی که هرروز در شهرها رخمیدهد، میتوان به رفتارهای نابهنجار و اعمالی آگاهی یافت که درنتیجه عدم بلوغشخصیت آدمی انجاممیگردند. اگر فردی بادقت به خبری که در یکیاز روزنامههای این هفته منتشرشده بود توجهکرده باشد، درمییابد که آدمی ممکناست تا چه حد از اندیشه اصیل انسانی فاصله بگیرد و با انگیزههای انحرافی به ماجراجوییهایی بپردازد که هرگز اورا به آرامش نمیرسانند.
دراین خبر آمده بود: «زنی پساز تماس با پلیس اظهارداشت همسرش را با چاقو کشته و اینک کنار جسد مقتول نشسته است. زن جوان که کودک 3سالهای نیز دارد، در دادگاه تعریفکرد که مدتی بود همسرم اینترنت گوشی خود را فعال ساخته و تمامی زندگیاش گوشی و اینترنتشده بود. بالاخره من به او مشکوکشدم و در شب حادثه خواستم گوشی او را کنترلکنم. او متوجهشد و برسر این موضوع با یکدیگر به ستیزه و درگیری پرداختیم و او مرا کتکزد. من نیز چاقویی را از آشپزخانه برداشتم و درحالیکه او پشت به من بود، چاقو به او اصابتکرد و کشتهشد»!
بدون آنکه لازم باشد چگونگی موضوع و جنبههای حقوقی و جزایی این حادثه مورد بررسی و موشکافی قرارگیرد، با همین شکلی که گزارش شدهاست و رویدادهای مشابهی ازآن نیز در جامعه دیدهمیشود، میتوان بهایننتیجه رسید که عدم آموزش هنر زندگیکردن به کودکان و عدم رشد و تکامل و بلوغ شخصیت آدمی سببمیشود تا فرد دست به اعمالی بزند که در چارچوب رفتار سالم و بهنجار آدمی قرارنمیگیرند. من نمیدانم پیشازاین کسی به این زن جوان و همسرش گفته بود که انسان میتواند همواره به منبع روحانی درون خود متکی باشد و آیا کسی به آنها آموزشداده بود که بتوانند میان خودشان و ضمیر خردمندشان ارتباطی درست برقرارنمایند و دریابند که میتوان با شکیبایی و خردمندی جریان رودخانه زندگی را منظمکرد. اگر در کودکی به آنها آموزش میدادند که:
خوی ملکی بگزین، بر دیو امیری کن
گاو تو چوشد قربان، پا برسر گردون نه
شاید چنین مصیبتی برای چندین انسان بیگناه و باگناه پیشنمیآمد.
ذهن نیرومند انسان میتواند تصاویری مثبت، سازنده و بهدور از استرس و اضطراب را خلقکرده و برای رسیدن به آرامش ازاین تکنیک استفادهنماید. تجسم موجب ایجاد عقاید و نگرشهای ذهنی درستمیشود و فرد را یاریمیدهد تا بتواند کارهای لازم برای رسیدن به اهداف موردنظر را انجامدهد. بهعبارتدیگر تجسمخلاق سبب ایجاد تصاویر و اندیشهها و نگرشهای ذهنی درستی میشود که فرد را برای رسیدن به هدفهای خود آمادهساخته و او را از تنگنای فکری نجاتمیدهد. تجسم موفقیت، به انسان اعتمادبهنفس و انرژیمیدهد و درنتیجه فرد را برای تلاش بیشتر و نتیجه مطلوب مجهز مینماید. اگر فرد بیاموزد که با تمرکز و حضور ذهن به امری بیاندیشد، میتواند به نتایج چشمگیری نائلگردد. حتی تمرکز روی یک شاخهگل یا یک تابلو و یا یک شمع نیز فکر آدمی را پرورشمیدهد و اندیشه او را اسیر جزئیات و محدودیتها نمیکند.
روزی یک شاخهگل رز قرمز بسیار زیبا و شاداب را به شخصی دادم که در مقطعی از زندگی موفقیتی کسبکرده بود. او گل را گرفت، به زیربینی خود برد و بدون آنکه بوی آن را دریابد آن را روی میز گذاشت و اندکی بعد پوشهای روی آن نهاد! به او گفتم اگر میتوانستید روی این شاخهگل تمرکزکنید و شادابی آنرا حس نموده و از بوی آن لذت ببرید و آن را در گلدانی یا لیوانی از آب قراردهید، اینچنین آشفته و سراسیمه نبودید. البته تجسمخلاق بیشاز اینها به انسان کمکمیکند. با تجسم خلاق انسان میتواند انرژی کیهانی را بگیرد و با سرزندگی و شادابی و نشاط، آرامش را تجربهنماید و بتواند با تمام جهان هماهنگ گردد. تجسمخلاق، تکنیک نیرومندی است که به کمک آن میتوان با قدرت تخیل و تصور، تغییرات مثبت و سازندهای در زندگی ایجادکرد که بتواند به آرمانهای انسان تحقق بخشد و آرامش و سعادت را درپی داشته باشد. انسان در تجسم هدایتشده (Guided Imagery) که پساز مراقبه هدایتشده (Guided Meditation) صورتمیگیرد، میتواند با استفاده از ذهن خود از اضطراب و استرس بکاهد و به آرامش واقعی برسد و برای رسدن به اهداف انسانی موفقتر باشد.
درحقیقت انسان روی هرموضوعی که اندیشه و تمرکزکند، تبدیل به آن میشود. انسان میتواند با اندیشه و تمرکز چکاد باشد، دریا باشد، کوه باشد، آبشار باشد، گلسرخ باشد، نیرومند باشد و با استفاده از نیروی خلاقیت اندیشهها، بهترین نتیجه را عاید خود سازد. اگر انسان بیاموزد که بهدرستی از تکنیک تجسمخلاق استفادهکند، میتواند در شرایط مناسبی قرارگیرد که به رویاهای خود جامه عمل پوشانده و به آرامش و خوشبختی دستیابد. تردیدی نیست که نباید توهم را با تجسمخلاق اشتباهکرد. توهم و خیال ممکناست نتیجه ذهنهای بیمار نیز باشند که نتیجهاش سرگردانی و محکومیت است؛ درحالیکه با تجسمخلاق میتوان تغییر ایجادکرد، متحولشد و ضمیرناخودآگاه را برای رسیدن به هدفهای موردنظر آمادهنمود.
البته در تجسم نیز انسان از نیروی تخیل خود برای ایجاد تغییرات استفادهمیکند. اما دراین کار تغییرات مثبت زندگی موردنظر است که میتواند با متحولکردن زندگی، آرامش را درپیداشته باشد و به رویاهای فرد تحقق بخشد. در تجسمخلاق فرد پساز انجام مراقبه با رهاسازی ذهن و آزادکردن آن، ذهنی آرام و خلاق را تجربهمیکند و به تعادلمیرسد. انسان میتواند با تجسمخلاق احساسات انسانی خود را درمسیر درست هدایتکند. تجسمخلاق روی سیستماعصاب و دستگاهایمنی انسان نیز اثرمیگذارد. تجسم با اثر بر شبکههای عصبی و دستگاه ایمنی و ذهن ناخودآگاه میتواند بهعنوان وسیلهای برای کاهش اختلالات خودایمنی نیز مفید واقعشود و از شدت دردها بکاهد. اگرچه، انسان میتواند درهرساعت از شبانهروز به تجسم بپردازد اما همانطورکه پیشازاین درمورد روشهای مراقبه و مدیتیشن نوشتهام، بهتراست روزی دوبار، یکی در بامداد پساز بیدارشدن و دیگری در شامگاه پیشاز خوابیدن به تجسم بپردازد. پرداختن به تجسم هدایتشده دراین زمانها با نتایج مثبتتری همراه میباشد.
باید توجهداشت که تجسمِ درست برخیاز اعمال و رفتارها و موفقیتها سببمیشود تا زمانیکه آن اعمال واقعاً تحقق پیدامیکنند، فرد با آنها آشنایی داشته باشد. تجسمخلاق یک حالت خودآگاهی است که موجب میگردد انسان با درکدرست، به تحول و ساختن خودش بپردازد و باور داشته باشد که خود میتواند از عهده کار برآید و به هدف خویش برسد.
بنابراین در تجسمخلاق باید به خود و هدفی که موردنظر است اعتقاد و اعتماد وجود داشته باشد. دراین راه رهاکردن خود از امتیاز ویژهای برخوردار میباشد که باید همواره مدنظر باشد. داستان زیر درک رهاکردن خود را آسانمیسازد:
روزی کنفوسیوس (حکیم و فرزانه چینی که حدود ۵۵۰ سال پیشاز میلاد بهدنیا آمد)، آبشار لولیانگ را تماشامیکرد. آبشار از ارتفاع دویست قدمی سقوط میکرد و جریان تند و کف حاصل ازآن که تا فرسنگها دورتر میرسید، به هیچ جانور فلسداری اجازه ورود به آب را نمیداد. در چنینحالی کنفوسیوس مرد پیری را دید که بدون پروا وارد آب شد. کنفوسیوس گمانکرد مرد پیر به بیماری علاج ناپذیری مبتلاست و میخواهد به زندگی خود پایاندهد. ازاینرو به یکیاز شاگردانش دستورداد از کناره رود بدود و سعیکند تا او را نجاتدهد. اما مرد پیر حدود صد قدم پایین تراز جریان تند آب بیرونآمد و در کناره رود به راه افتاد. کنفوسیوس خود را به پیرمرد رسانید و گفت: «ای مرد آزاده! من ابتدا گمانمیکردم شما روح هستید ولی حالا میبینم شما نیز انسان هستید. از شما خواهشمیکنم به من بگویید آیا راهی هست که انسان بتواند با آب چنین کند؟» پیرمرد گفت: «نه! من راهی را نمیشناسم فقط با پیچ آب فرومیروم و با تاب آن بیرونمیآیم. من خود را با آب سازش میدهم نه آب را باخود».۱
در مقالهای دیگر، به چگونگی تکنیک تجسمخلاق و جزئیات آن پرداختهمیشود.
۱ ـ نوری مهدی، سرطان، مؤسسه خیریه حمایتاز کودکان مبتلا به سرطان تهران، ۱۳۸۲ ص.۱۷۴ ـ اندیشههای آرامشبخش.
منبع : http://pezeshkyemrooz.com/Site/News/Detail.aspx?id=20113616490322