پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

طنز در مثنوی مولوی

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ق.ظ

جدی ترین سروده های مولوی درمثنوی هم رگه هایی از طنز را دارد . مطالب خنده دار شامل  طنز، هجو ، هزل و فکاهی تقسیم بندی می شوند. هزل  ( نازلترین مرتبه مطالب خنده دار ) یعنی شوخی رکیک به خاطر تفریح و نشاط بعضی از آدمها تعریف شده که متضاد با مطالب جدی می باشد . با این حال مولوی استفاده مفیدی از هزل می کند تا جایی که گفته :

هزل تعلیم است ، آن را جد شنو

تو مشو بر ظاهر هزلش گرو 

در حکایت به ظاهر جدی « ماجرای نحوی و کشتی بان » لایه های طنز بشرح زیر است :

آن یکی نحوی به کشتی در نشست

رو به کشتی بان نمود آن خودپرست

گفت:هیچ از نحو خواندی؟ گفت لا

گفت:  نیم  عمر  تو  شد  در  فنا

دل شکسته گشت کشتی بان ز تاب 

لیک آن دم کرد خامش از جواب

باد، کشتی را به گردابی فکند

گفت: کشتی بان بدان نحوی بلند

هیج  دانی  آشنا کردن؟  بگو

گفت: نی ، ای خوش جواب خوبرو

گفت:کل عمرت ای نحوی فناست

زان که کشتی غرق این گرداب هاست

این داستان دربردارندۀ طنر پنهان ، طنز موقعیت و طنز عبارت است.

طنز پنهان : طنز تقابل ها و یا تضادها ، در اولین نظر خنده اور نیستند . در این نوع طنز، خواننده و مخاطب ناگزیر با مولف در بازسازی موقعیتهای متضاد و خنده ناشی از طنز پنهان مشارکت فعال دارد و خنده غالب ، خنده ای درونی است .خاصه در این داستان که به سبب برانگیختن عواطف متضاد نظیر ترس ( ترس از غرق شدن کشتی در گرداب ) ترحم ( ترحم بر سرنوشت نحوی و دیگران) و در همان حال خنده به جهت رودررویی ناگهانی نحوی با واقعیت را برمی انگیزد و در گروه ادبیات گروتسک ( هر چیز تحریف شده ، زشت و غیرعادی ، خیالی یا باورنکردنی یا تصاویر عجیب و غریب ) قرار می گیرد.

طنز موقعیت : موقعیت و جایگاه نحوی و خودپسندی او در تقابل با کشتی بان که به وضوح عامی مردی است که از نحو چیزی نمی داند. سپس ماجرا و موقعیت گرداب و خطر غرق شدن کشتی که باعث می شود ناگهان موقعیت ها و جایگاه ها- جایگاه برجسته و فروتر- عوض شوند. این تغییر ناگهانی موقعیت، باعث ایجاد شگفتی و حتی خنده - اما خنده درونی- می شود.

طنز عبارت ( بهره گیری از امکان زبان و واژه) : این نوع طنز  در آخرین جملۀ کشتی بان خطاب به نحوی بیان شده  :

«گفت: کل عمرت ای نحوی فناست

زآن که کشتی غرق این گرداب هاست»

شیوۀ داستان سرایی

قالب و فرم داستان به داستان های مشهور به مینی مال ( کوتاه و ساده نویسی) شباهت فراوان دارد. پیش برد داستان در شخصیت پردازی مبتنی بر گفتگوها است . نحوی، خودخواه و خودپسند است ، که احتمالا چون در آن کشتی به غیر او دانشمندی نبوده است . کشتی بان ، آدمی است عادی که چون از طریق بحث حریف نحوی نمی شود. سکوت می کند اما « دل شکسته» شده است. توصیف محیط و فضای داستان به ایجاز طرح شده : « باد کشتی را به گردابی فکند» در داستان های جدید مینی مال نیز ، یکی از عناصر داستانی برجسته است و از دیگر عناصر صرف نظر می شود و یا در حاشیه قرار می گیرند.

لایه های پنهانی داستان 

تخیل پرده از واقعیتی برمی دارد که در پس اشیاء مشهود و از دیده ها پنهان مانده است. دنیایی که می شناسیم سرنخ هایی از واقعیت به دست می دهد که باید دنبال شوند.

در این داستان ، اشیا و اشخاص و ماجراهای مشهود، همان نحوی ، کشتی بان و دریا و گرداب هاست. واقعیت های پنهان که مولوی دنبال کرده به قرار زیر است :

« آب دریا مُرده را بر سر نهد

ور بود زنده ز دریا کی رهد؟

چون بمُردی تو ز اوصاف بشر 

بحر اسرارت نهد بر فرق سر

ای که خلقان را تو خر می خوانده ای

این زمان چون خر ، بر این یخ مانده ای 

گر تو علامۀ زمانی در جهان 

نک ، فنای این جهان بین و این زمان

مَرد نحوی را از آن در دوختیم

تا شما را نحو محو آموختیم

فقه ِ فقه و نحو و صرفِ صرف 

در کم آمد یابی ای یار شگرف

از کتاب طنز در مثنوی معنوی محمدعلی علومی 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی