ه ا سایه (هوشنگ ابتهاج) و ربّنا شجریان
ربّنا (1)
ماه رمضان است و دَم افطار، تلویزیون «ربّنا»ی استاد شجریان را پخش می کند. سایه از همان «ربّنا» اول منقلب می شود. به خود می پیچد... اشک از چشمش می جوشد. بی تاب شده است...
آرامتر که می شود ، با چشم و چهره ای سرخ و صدایی که هنوز هیجانِ دلِ بی قرارش را بازتاب می دهد، می گوید:
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﯾﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﻧﯽ ﺩﺳت ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﺑﺒﺮﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻋﺮﺑﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﮕﯽ، ﺍﮔﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯿﻦ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﻮﻧﯿﻦ … ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﻈﯿﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ!
ﺷﺎﻫﮑﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺠﺮﯾﺎﻧﻪ. ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭﺑﺨﻮﻧﻪ، ﻫﯿﭻ ﮐﺲ.
ﺣتی ﺧﻮﺩ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ!
ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﻋﺠﯿﺒﯿﻪ. ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺠﯿﺒﻪ … ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺍﺳﺘﻮﺩﯾﻮ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﺨﻮﻧﯿﻦ، ﺿﺒﻂ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺭﺑّﻨﺎ … ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﻧﻮﺍﺭ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺑّﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﻧﺪﺍﺭﻣﺶ. ﻣﻦ ﺍﻭﻝ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﻢ ﭼﯿﻪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺣﯿﺮﺕ ﮐﺮﺩﻡ. ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺨﻮﻧﻪ …
ﭼﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺣﯿﺮﺕ ﺁﻭﺭﯼ ﺩﺍﺭﻩ!
ﺍﺻلا ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ.( ﺳﺮﺵﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ)
ﺷﺎﻫﮑﺎﺭﻩ، ﭼﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺳﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ" ﺭﺑّﻨﺎ "ها ﻫﺴﺖ(ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ)!
ﻓﻘﻂ ﺻﺪﺍ ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺗﻮﺵ ﻫﺴﺖ.
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ، ﻫﻤﻪ ﯼ ﻧﯿﺎﺯﻫﺎﯼ ﺑﺸﺮﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺻﺪﺍ ﻫﺴﺖ!
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎﯼ ﺷﺠﺮﯾﺎﻥ ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻮ ﭼﻪﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﻧﺪﯼ؟ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ …
ﻭﺍﻗﻌﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺷﻮﺭﻩ، ﺍﻓﺸﺎﺭﯾﻪ،چیه!
ﺧﯿﻠﯽ ﻋﺠﯿﺒﻪ!
ربّنا ( 2 )
میلاد عظیمی : امروز هم جلسۀ حافظ خوانی ما طول کشید... سایه تدارک ِ افطار دیده بود .هنگام پخش «ربنا»ی استاد شجریان از تلویزیون گفت:
آقای عظیمی ! یه چیزی در درون ما هست که نمی شه ازش منصرف شد ، من با خودم خیلی رو راستم. از خودم سوال می کنم، چند درصد به خاطر زیبایی صدای شجریانه که وقتی «ربنا» می خونه ، تو خوشت می آد؟ چه درصدی ، اون توها در درون ِ تو یه چیز دیگه هست، که به تو لذت می ده؟ می فهمید چی می خوام بگم؟
من این قدر سهل انگار نیستم . همیشه دارم می کاوم خودمو. خیلی هم سختگیرم دربارۀ خودم . مغز من ( با دست سرش را نشان می دهد) می گه : « چو رفتی رفتی» اما این مال اینجاست (مغز) اما آدم همه چیزش تو مغزش نیست، تو منطقش نیست. دیروز دیدید که وقتی ربنّا رو گوش می کردم، داشتم دیونه می شدم. خُب این چیه؟... من خودمو گول نمی زنم و نمی گم فقط زیبایی و قدرت این صداست. بله این هست ولی همه این نیست.
یه نیازهای عمیق انسانی هست که مذهب بهش پاسخ می ده و واسه همین هم مذهب برقرار مونده. حتی آدمهایی که به این حرفها اعتقاد ندارن یه چیزهای دیگه رو جانشینن می کنن. وانگهی در درون آدمی یه چیزی هست که ته نشست شده از قرون و کار خودشو می کنه.
استاد شجریان می خواند: ـ ربّنا افرغ علینا صبراً...» و سایه باز به گریه می افتد.
منبع: کتاب پیر پرنیان اندیش
ربّنا را از لینک زیر گوش کنید