آره آره آره ؛ نه نه نه
صفر و صد
خطکش برخی اشخاص فقط عدد صفر و صد بر آن نقش بسته است. این افراد به هنگام قضاوت در هر موضوعی، جز دو گزینه ملاک دیگری برای ارزیابی ندارند. از میان رنگها فقط سیاه و سفید را میبینند و هر چیزی را جز با این دو مقیاس رنگآمیزی نمیکنند. بر خلاف اینان اشخاص دیگری هستند که نه تنها بر خطکششان از صفر تا صد حک شده است، بلکه هر عدد خود به لایههای خُردتری تقسیم میشود. از همین رو مجبور نیستند به هنگام قضاوت در هر زمینهای، فقط با دو گزینۀ سیاه و سفید به رنگآمیزی هر چیزی بپردازند. این افراد میتوانند با دقتهای میلیمتری خطکش خود را در ارزیابی حوزههای گوناگون به کار گیرند.
این دو گانگی خصلتی را
با اندک تأملی میتوان در پیرامون خود دید. برخی حتی در برخوردهای حوزۀ شخصی خود نیز چنین رفتاری از آنها سرمیزند. مثلاً فقط بعضی غذاها یا میوهها را دوست دارند. تنها با اشخاص مشخصی روابط کاملاً دوستانه دارند و با عدهای دیگر به صورت خصمانه برخورد میکنند. گروهی را صد در صد خوب میپندارند و دستهای دیگر را صد در صد بد. حال آنکه با عدهای میتوان نه دوست بود و نه روابط خصمانه داشت و یا گروهی را نه بد دانست و نه خوب.
یکی از پیامدهای مهم خصلت صفر و صدی، بروز رفتاری همه یا هیچ است که بر اساس آن این مثل معروف شکل گرفته است: «هر که با ما نیست بر ما است». نتیجۀ چنین کرداری گاه جنبۀ شخصی و یا خانوادگی به خود میگیرد. در این صورت ممکن است اختلاف یا میان دو دوست یا دو عضو خانواده روی دهد یا اختلاف حتی به صفآرایی خانوادهای بزرگ در برابر هم بینجامد.
گاه نیز این روحیه صفآرایی در میان معتقدان به فکر یا اندیشهای را در پی دارد. در چنین صورتی، شخصی که معتقد به اندیشهای است یا برداشت خاصی در مسئلهای علمی یا ادبی و هنری دارد، چنین میپندارد که دیگران یا باید مدافع آن دیدگاه باشند و یا مخالف آن. برای چنین افرادی فرض بیطرفی دیگران به هر دلیل که باشد – مانند بیعلاقگی به موضوع یا عدم آشنایی برای ورود به مسئله - فاقد تصور است.
این روحیه ممکن است در دستهبندیهای سیاسی و اجتماعی نیز بروز یابد. در این صورت شخص دچار این خصلت، میپندارد که دیگران نیز باید موافق طیف سیاسی یا اجتماعی مطلوب او باشند. اگر چنین نباشد، مخالف طیف سیاسی یا اجتماعی او هستند و او باید در برابرشان موضع بگیرد یا فاصله خود را با آنها بیشتر کند.
توجه به این خصلت و روحیه در افراد، میتواند در شناخت منشأ برخی اختلافها و در صورت امکان پیشگیری از گسترش آنها موثر واقع گردد و نتیجة اختلافهای فکری ما، «تکصدایی» یا «حذف دیگری» نباشد و تلاشهای اجتماعیمان تابع قانون «همه یا هیچ» نشود و به «سیاه و سفید» دیدن افراد نینجامد.