آفت ادراک ، آن قالست و حال
فرهنگسازی یا فرهنگسوزی؟
بسیار از من میپرسند که نظرم در بارۀ کارهای مسیح علینژاد چیست. از آنجا که امکانی برای پیگیری کارهای او ندارم، پاسخم معمولاً "نمیدانم" است! با این همه، میپنداشتم که او لابد مشغول پروژهای در جهت کمک به فرهنگ "حجاب انتخابی" است که طبعاً مشکلات و دردسرهای ویژۀ خود را به دنبال دارد.
اخیراً اما از سر تصادف به برنامهای از او برخوردم که دلم
لرزید! مسیح علینژاد فیلمی را نمایش داده بود که پیرمرد معممی به خانمی میگفت؛ "من در خدمتم"! او این جمله را حمل بر فسق و فجور پیرمرد بینوا کرده و با نمایش گفتگوی سخیفی بین افرادی دیگر، ماجرا را پی گرفته بود!
به واقع، بیش از هر چیز دلم به حال پیرمرد معمم ریش شد. او به هر حال همسر و فرزند و خانواده و دوستان و آشنایانی دارد. آنها وقتی چهرۀ مشخص او را در فیلم خانم علینژاد ببینند، چه دیدی نسبت به پیرمرد پیدا میکنند؟ آیا او از این پس زندگی عادی دارد؟ تازه جرمش چیست؟ به خانمی گفته "ما در خدمتیم" که میتواند دهها معنای خنثی یا مثبت داشته باشد!
من نمیدانم این کار با چه انگیزهای صورت میگیرد و هدف نهاییاش چیست؟
در ایران دهها و شاید صدها هزار آخوند وجود دارد که مثل اعضای سایر صنوف هر کدام اخلاق و رفتار و عقاید و گرایشهای خاص خود را دارند و دو نفرشان هم کاملاً شبیه هم نیستند! اینکه دوربینی رفتار یکی از آنها را اصطلاحاً شکار کند و بعد مسیح علینژاد آن را به عنوان فسق و فجور "قشرِ آخوند" از تریبونی به نمایش عمومی درآورد، آیا برای جامعۀ ما فرهنگساز است یا فرهنگسوز؟
جامعهای که روز به روز تحمل و مدارا و تساهل در آن رنگ میبازد و همۀ افراد و گروههای سیاسی رنگارنگ در آن، خود را مظهر تمامعیار حق و همۀ آن دیگران را ، منشأ شر و خیانت کامل میدانند، آیا نیاز به فرهنگِ انصاف و تسامح و احترام دارد یا پردهدریها و هتاکیهای فزایندهای که گویی حد یقفی هم نمیشناسد؟
روزی که رسانههای جمهوری اسلامی، داستانی را علیه مسیح علینژاد ساز کردند، دلهای بسیاری به حال او و حال سیاست در ایران لرزید. حال مسیح که خود این تجربۀ تلخ و وحشتآور را از سرگذرانده است، با کدام منطق انسانی و اخلاقی به خود اجازه میدهد که با استفاده از تریبونی مفت و مجانی و رها از هرگونه مسئولیت و پاسخگویی، با آبروی دیگران و فرهنگ این سرزمین به این راحتی بازی کند؟
از من به مسیح نصیحت که این کارها هنر نیست ،افتخار و عاقبتی هم ندارد!
احمد_زیدآبادی
تحلیل بی طرفانه ی زیبایی بود.