قوه تخیل مولوی
«اوباش خیال» کلمه ترکیبی است که مولوی آن را درک و در سروده هایش استفاده نموده است . منظور هرزه گردی های خیال یا افسار گسیختگی قوه تخیل بوده که معادل فرانسوی آن orgie و انگلیسی آن orgy می باشد . اما در سروده های مولوی این اوباشی خیال در جهت مثبت استفاده شده نه بر خلاف ظاهر و معنی کلمه که بار منفی به ذهن القا می کند.
هست ز اوباش خیالات تو اندر ره عشق
خسته و شیفته و ره زده دانشمندی
در بیت بالا « ره زده » دو معنی متضاد دارد ، که هم راه زن بودن و هم راه باز کردن معنی می دهد .
نمونه ای از افسار گسیختگی (اوباشگری) خیال در غزل مولوی :
این خانه که پیوسته در او چنگ و چغانهست
از خواجه بپرسید که این خانه چه خانهست ؟
این صورت بت چیست اگر خانۀ کعبهست
وین نور خدا چیست اگر دیر مغانهست
خاک و خس این خانه همه عنبر و مشکست
بانگ در ِ این خانه همه بیت و ترانهست
فی الجمله هر آن کس که در این خانه رهی یافت
سلطان زمینست و سلیمان زمانهست
منظور مولوی از «خانه» وجود آدمی است ، صورت ظاهری بت و روح بلندش خانه کعبه . از نظر مولوی خاک و خس این خانه همه عنبر و مشک است ، تعبیری که بر خلاف روال شعر و شاعری است.
اما حد اعلای تخیل و نکته سنجی مولوی در ترکیب « بانگ در » نهفته است . نه تنها در زمان مولوی بلکه تا چند دهه پیش که صنعت آهن و آهنگری توسعه نیافته بود . خبری ار لولا های گوناگون در و پنجره نبود ، به ابتکار نجار دو زایده در قسمت بالایی و پایینی در ِ چوبی وجود داشت که کار لولا را انجام می داد . و به آن پاشنه در می گفتند. اکثر درها بعد از مدتی کارکرد در همین قسمت پاشنه موقع باز و بسته کردن در ، صدای ناهنجار تولید می کرد که بهترین وصف آن صدا « ناله در » بود . باز در عزل بالا مولوی از این صدای ناهنجار بعنوان ترانه یاد می کند . گاهی این صدا در باز و بسته شدن درب بصورت ممتد و یکنواخت بود که خیلی شبیه صدای خر در ابتدای شروع به عرعر کردن بود که مولوی بخوبی به آن اشاره کرده که:
بانگ هر چیزی رساند زو خبر
تا بدانی بانگ خر از بانگ در