علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
این غزل یکی از آرمانی ترین غزل های ه ا سایه است . در این غزل به اتوپیا و آرمانشهرهای بشری و درد و رنج رسیدن و اندیشیدن به این مدینه فاضله اشاره می کند ، علت نرسیدن به این آرمانها را می گوید که :
علت ان است که بیمار و طبیب انسان نیست .
هم بیمار(جامعه) انسان نیست و هم طبیب (کسانی که می خواهند جامعه را اصلاح کنند) انسان ( انسان معنوی = خواسته های انسانی در درازمدت ندارند، خواسته ها و هوای نفس غالب می شود)
رنج دیرینه
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلا کش که دگر
انتظار مددی از کَرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
این چه تیغ است ؟که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تُنک حوصله را طاقت این توفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
http://www.aparat.com/v/Jogzh/رنج_دیرینه_-_هوشنگ_ابتهاج