از سخن پیش تر آ
" گفتن" جان کندن است
"شنیدن" جان پروردن
عرصه سخن بس تنگ است!
عرصه معنی فراخ
از سخن پیش تر آ
تا فراخی ببینی و عرصه بینی !
شمس تبریزی
دیگر نمی توان به افسانه پیشرفت به بهای کاربُرد زور و در بند کشیدن آزادی اعتماد کرد. سرشت آدمی تحملش نمی کند. آزادی هم در هر قدم وسوسه بیراهه رفتن با خود دارد و چه بهتر! به شرط آن که همان تجربه اش ما را به راه بازآورد، یا راه تازه ای به روی ما بگشاید. به گمان من، آدمی در روزگاری ِکه هستیم، در تلاش و تکاپوی آزمایش بیراهه ها است. آنچه در سرزمین های شمالی ما (فروپاشی شوروی) روی داده است و می دهد، همین است. و یقین دارم که در مرزهای آن محدود و متوقف نمی ماند. این یک آزمایش سراسری جهانی است که تازه آغاز شده است. انقلابی است جهانی. همراه درد و رنج و فقر و مرگ و سرگشتگی روحی صدها میلیون تن. ولی حرکت کلی اش در راستای نزدیکی جانها و سرانجام یگانگی سازمانها و نهادها در پهنه زمین خواهد بود. زمان دولتهای جداگانه در کارِ بسر آمدن است. حکومت جهانی بر پایه عدل و برابری و آزادی و احترام به شخصیت آدمی، می رود که به یک ضرورت بقای کره خاکی ما بدل شود. و این حکومت جهانی به حد اعلا بدور از تمرکز و تا حد ممکن بی نیاز از نیروی سرکوبگر خواهد بود. کاش بودند اندیشه وران پاک و مردم دوستی که پروژه ساختمان جامعه سراسری آینده را ترسیم می کردند و طلایه داران عصر نوین انسانیت می شدند! فرصت کم است و زندگی زمین در خطر است.
نامه م ا به آذین به دوستش
سه شنبه، بیست و ششم مرداد 1372