دروغ های کوچک شیرین
خطاهای استدلالی
روباهی به داخل تاکستانی خزید، با اشتیاق به انگورهای درشت ، بنفش و رسیده خیره شد.پاهای جلو ِ خود را به تنۀ درخت تکیه داد، گردنش را کش داد و سعی کرد خودش را به انگور برساند، اما خیلی دور بود. ناراحت شد و شانس خود را یکبار دیگر امتحان کرد . خودش را به بالا پرتاب کرد ، ولی تنها چیزی که دهانش شد هوا بود . بار سوم با تمام قدرت پرید و کمی بعد به شدت زمین خورد ، اما هنوز هیچ انگوری از جایش تکان نخورده بود. روباه با نارضایتی گفت: " این انگورها اصلا رسیده نیستند . چرا باید انگور ترش را بخورم؟" و با سربلندی به جنگل برگشت.
این حکایت از Aesop شاعر یونانی برای بیان " خطاهای استدلالی" انسان استفاده است.وقتی روباه (ذهن مکار انسان ) می خواهد کاری را انجام بدهد و ناکام می ماند ، یک ناسازگاری بوجود می آید. او می تواند این مشکل را به چند روش رفع کند.
1- اینکه هر قیمتی شده انگور را بدست آورد
2- اعتراف کند توانایی لازم را ندارد
3- بعدا هر طور که می خواهد آنچه را اتفاق افتاده تعبیر کند.
مورد آخر نمونه یا تحلیلی از " ناهماهنگی شناختی" است.
فرض کن برای استخدام در شرکتی ثبت نام کرده ای و متوجه می شوی از یک متقاضی دیگر شکست خورده ای. بجای اینکه اعتراف کنی طرف مقابل برای آن شغل مناسبتر بوده ، خود را متقاعد می کنی که از ابتدا اصلا این شغل را نمی خواستی ؛ فقط می خواستی " ارزش بازاری" خود را بسنجی و بینی آیا می توانی برای یک مصاحبه دعوت می شوی یا نه .
هر چقدر که بخواهیم می توانیم نقش روباه زیرک را بازی کنیم ، اما اینطوری هرگز به انگورها نخواهیم رسید.