دروغ جهاندیده ، توضیحات استاد زرین کوب
شیادی گیسوان بافت که من علویم، و با قافله حجاز بشهری درآمد که (یعنی) از حج میایم، و قصیده ای پیش مَلک برد که من گفته ام نعمتش داد و اکرام کرد و نوازش بیکران فرمود.
یکی از ندمای حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دریا آمده بود گفت: من او را عیداضحی به بصره دیدم، حاجی چگونه باشد؟ دیگری گفت: پدرش نصرانی بود در ملطیه پسر شریف چگونه باشد، و شعرش را بدیوان انوری یافتند.
ملک فرمود تا بزنندش و نفی کنند که چندین دروغ درهم چرا گفت. گفت: ای خداوند روی زمین مرا سخنی مانده است به خدمت بگویم اگر راست نباشد بهر عقوبت که فرمائی سزاوارم. گفت: آن چیست؟ گفت:
غریبـی گرت ماست پیش آورد
دو پیمانه آبست و یک چمچه دوغ
گر از بنده لغوی شنیدی مرنج
جــهـانـدیـده بــســیـار گـویـد دروغ
ملک را خنده گرفت و گفت: از این راست تر سخن در عمر خود نگفته ای. بفرمود تا آنچه مأمول اوست مهیا دارند و بخوشی برود.
استاد زرین کوب:
جهاندیده بسیار گوید دروغ،امّا سعدی این را می دانست که این دروغها ناظر به فریب خلق نیست ، ناظر به سرگرم کردن یاران است و نه از مقولۀ کذب ؛ بلکه از مقولۀ شعر و قصه باید شمرده شود ، با تمام زیبایها و دلنوازیها که در شعر و قصه هاست( از کتاب حدیث خوش سعدی دکتر زرین کوب ).
در شعر مپیچ و در فن او
چون اکذب اوست احسن او (نظامی)