قحط الرجال
در دنیا قحط الرجال شده... شما دروۀ جوونی ما رو نگاه کنین: در آمریکا ، روزولت، در انگلیس ، چرچیل ؛ در فرانسه دوگل. با حالا مقایسه کنین ... خیلی غم انگیزه ، خیلی شرم آوره... یه جور بی عقلی ، یه جور بی حیایی بر دنیا حکومت می کنه...این بی عقلی آدمو به وحشت می اندازه ... من از نوجوونی از دو جور آدم می ترسیدم و تا می دیدمشون راهمو کج می کردم: یکی آدم مست بود و یکی این زنهایی که کنار خیابون می ایستادن... از مست پرهیز می کردم چون کنترل نداشت و هر کاری ازش برمی اومد ، از اون زنها می ترسیدم چون با خودم می گفتم اگه بیان داد بزنن که فلان فلان شده پولِ منو بده ، من چی کار کنم و چطوری توضیح بدم... حالا آخر عمری می بینم که کار دنیا به دست مستها و فواحش افتاده ... خیلی غم انگیزه
این بیت را که تازه سروده می خواند:
گوی زمین به چنبر دیوانگان فتاد
کار جهان به کامِ دلِ نابکار شد
انجام کار ، غارت خونین باغ بود
بعد از هزار سال که گفتی بهار شد
از کتاب پیرپرنیان اندیش ه ا سایه