جهان بینی
آدمی در طول هزارها سال تلاش برای دستیابی به امن و آسایش و فراخی نعمت و پدید آوردن نهادهای حکومتی پاسدار ِ نظم در جامعه ، اندک اندک و جابه جا ، دربارۀ جهان و جنبش و گردش آن به نگرشی سراسری می رسد که موضع و معنای زندگی اش را برای وی مشخص می دارد و در راهبُرد اندیشه و عمل راهنمایی اش می کند، گرچه نه همیشه به روشنی و قاطعیت.
چنین است جهان بینی ، - چراغ راه زندگی ، به ویژه ، جهت دهندۀ پژوهش علمی و فلسفی و تا اندازه ای آفرینش هنری،هر کس هر قدر هم که زندگی معنوی اش تنگ و کم بار و بر باشد، در حد خود و برای خود یک جهان بینی کم و بیش دریافته دارد، اگرچه نتواند درست در بیانش آرد. بررسی و سنجش ما مردم دربارۀ زندگی اجتماعی و ساختار جامعه، ارزیابی و داوری مان، پویش اندیشه و خواست مان، راستای کلی عمل مان،همه بناچار،هر چند نه همیشه به تمامی ، با جهان بینی مان همرنگی وهمسویی دارد.
جهان بینی ها میوه های دور و دیررسِ زندگی اجتماعی آدمی اند، پرداختۀ ذهن دریابنده و تحلیلگر مردمی که یادِ انباشتۀ واقعیت ها و آزموده های سده ها، و نیز آرزوها و چاره اندیشی های نسل های پیاپی، در آنها تخمیر شده و تبلور یافته است.
جهان بینی ها به هر رنگ که درآیند و هر نام که بر خود نهند، فشردۀ پیام شان جز این نیست که به زندگی ، و در واپسین تحلیل،به زندگی در جامعۀ زمان خود "آری" می گویند یا "نه" ؛ و در صورت "نه" گفتن ، به روی گرداندن و دوری جستن از آشوب زمانه و رها کردن نظام زندگی جامعه به حالی که هست سفارش می کنند یا به تلاش برای تصرف در محیط طبیعی و اجتماعی و کشاندن آن در قالب نیازها و آرزوهای بجا و بهنجار آدمی. یکی به آنچه هست خرسند است و همان می خواهد.دیگری ناخرسند است و کناره می گیرد،پشت می کند. اما سومی در ناخرسندی خود، سرِ ویران کردن نظامِ ناساز موجود و بر آوردن جهانی نو دارد که در آن "آزاده به کام خود رسیدی آسان".
تاثیر جهان بینی ها در روند و گردش جامعه امری است انکارناپذیر، هر چند نه خود به خود. بازوی عمل می خواهد، آگاه و پیگیر. بیشترین تاثیر هنگامی است که ، در بیانی تازه و برانگیزنده، در شعور توده ها بنشیند و نیروی پاها و بازوان شان را به کار گیرد. به دیگر سخن،این تودۀ مردم اند که پرداختۀ ذهن اندیشمندان نوآور را افزار عینی دگرگونی بنیادی جامعه می گردانند. و گفتی آن که همین در آمدن در شعور توده ها،خط درست کاربُرد و خلوص جهان بینی را دیر یا زود به انحراف می کشاند. جنبشی که به انگیزش جهان بینی در جامعه در می گیرد، توده ها ساده ضمیر را به جوش و خروش در می اورد و به میدان عمل می کشد. اما تنگ مایگی معنوی این توده ها،- زودباوری و شور سرکش عاطفی ، ناشکیبایی و ناتراشیدگی و تیز خشمی ، کینه وریِ کور همراه با سرمستی قدرت،- آنان را به کنش ها و واکنش های گزافِ بی محابا وا می دارد . سرانجام هم خستگی در می رسد. جامعه در تعادلی نوین که هرگز به تمامی نه آن است که به آرزو خواسته می شد،"آرام" می گیرد.کسانی که در گیرودار زیر و رویی ها به نام ، نان و نوایی رسیده اند، اینک در پی ایمنی و استواری جایگاهِ بدست آمده اند تا بی دغدغه بنشینند و فرصت گوارش به خود بدهند. مردم ناکام مانده و تلخکام هم روی از هر چه آرمان برتافته باز به کار و بار زندگی روی می آوررند. ولی این پایان کار نیست.با بر آمدن نسل یا نسل های دیگر ، پژواک سرخوردگی آنان که رویای مقدس خود را مسخ شده و پایمال دیده اند با رضامندیِ گستاخِ کسانی که با تکیه بر قدرت و ثروتِ نوبنیاد در نظمِ کمی دستکاری شدۀ کنونی جا خوش کرده اند در می آویزند؛ جهان بینی ها در بسته بندی های نو به نو عرصه می شوند؛ و جامعه ، مرحله به مرحله ، راه زیگزاگ تکامل را به ضرورت می پیماید.
منبع : دید و دریافت به آذین