حکایتی از بوستان سعدی
عظیمی : ه ا سایه بوستان سعدی را اوج زبان سعدی می داند و در بوستان سعدی، این حکایت را بسیار می پسندد و چند بار آن را برایمان ازبر خوانده و هر بار هنر سعدی را بسیار ستوده است.
فقیهی کهن جامه تنگ دست
در ایوان قاضی به صف بر نشست
نگه کرد قاضی در او تیز تیز
معرف(ناظم مجلس) گرفت آستینش که خیز
ندانی که برتر ، مقام تو نیست؟
فروتر نشین یا برو ، یا بایست...
ه ا سایه: به نظر من این حکایت از درخشان ترین قسمتهای زبان سعدیه ؛ باور کردنی نیست . به این راحتی و با رعایت همه چیز هر چی خواسته گفته.
عظیمی : سایه با شوق و ذوق و لذت ِ وصف ناشدنی حکایت سعدی را می خواند و با نحوۀ خواندنش زیر و بم هنر سعدی را تذکر می دهد. با تکیه ای که روی کلمات می کند، با دورانی که به چشمش می دهد، با نفس عمیقش، با «پوفی» هنگام بازدم...
منبع : پیر پرنیان اندیش
حکایت را از لینک بخوانید
http://ganjoor.net/saadi/boostan/bab4/sh6/