پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

چرا تصمیم های سال جدید هم نتیجه نمی دهند؟

دوستی در ده سال گذشته هر روز تلاش می کند سیگار کشیدن را ترک کند . هر سیگاری که می کشد ، می گوید سیگار آخر اوست . و من؟ فرم مالیاتم شش ماه است روی میز کارم خاک می خورد . هنوزم امیدوارم خود فرم خودش را پُر کند!

نویسنده هنرمند حدودا هر هفت سال یکبار کتاب مختصر صد صفحه ای می نویسد. خروجی متوسط کار او دو خط چاپی در هر روز است ! وقتی از او دربارۀ بازده افتضاحش سوال می شود ، پاسخ می دهد " تحقیق کردن بسیار لذت بخش تر از نوشتن است" . به همین خاطر ساعت ها در اینترنت گشت می زند و یا در پیچیده ترین کتابها غرق می شود ، به امید اینکه بتواند یک داستان فراموش شده و شگفت انگیز پیدا کند .وقتی هم یک موضوع الهام بخش و مناسب پیدا می کند . خود را قانع می کند که تا وقتی " حس خوبی " نداشته باشد ، نمی تواند کار را شروع کند. متاسفانه این حس خوب به ندرت سراغ او می آید.

اهمال یا تمایل به عقب انداختن  کارهای ناخوشایند ضروری است ، مثلا سفری دشوار  به باشگاه ورزشی ، اتخاد یک سیاست بیمه ای ارزان تر . در این موارد حتی تصمیم های سال نو هم کمک چندانی بما نمی کند.

اهمال در کارهای که باید انجام شود ، کار ابلهانه است . چرا که هیچ پروژه ای قرار نیست بخودی خود کامل شود .

ما می دانیم انجام یک کار برای ما سودمند است ، پس چرا دایما آنرا به روز دیگری موکول می کنیم ؟

هین مگو فردا که فرداها گذشت

تا بکلی نگذرد ایام کِشت

علتش وجود بازده زمانی بین کاشت و برداشت است .پُر کردن این فاصله زمانی نیازمند میزان زیادی قوای ذهنی ( از لحاظ روانشناسی)  است .

اراده مثل باطری است. حداقل در کوتاه مدت چنین کارکردی دارد . اگر تحلیل رفت ، تلاش های بعدی محکوم به شکست است.

این مفهوم بنیادی است که  اراده و خویشتن داری چیزی نیست که بیست وچهار ساعت در خدمت ما باشد. نیاز به ترمیم و بازسازی دارد. اما خبر خوش این است که برای بدست آوردن آن نیاز به افزایش قند خون و استراحت دارید.

درست است که غذا خوردن ِ مناسب و استراحت های کوتاه مدت مهم اند، اما نکته ضروری بعدی یک سری فوت و فن است که تو را سرپا نگه می دارد، یکی از این کارها حذف کردن عوامل حواس پرتی است . وقتی کار مهمی ( که نیاز به تمرکز دارد) انجام می دهیم ، دسترسی به اینترنت ( تلفن و کارهای مزاحم) را قطع کنیم .

اما موثرترین لِم کار تعیین زمان و ضرب الاجل برای کارها است . کارها را گام به گام  و برای هر قسمت زمان مشخصی  تعیین کنیم.

ای که گفتی دردمندان را مداوا می کنی
ما که مُردیم، پس چرا امروز و فردا می کنی؟

یا بکُش یا دانه ده یا از قفس آزاد کن
تا به کی جان دادن ما را تماشا می کنی؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۱

از یادداشت های استاد حسن کسائی *

یک شب آتش در نیستانی فتاد

سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد

هر نی‌ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت کاین آشوب چیست؟

مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش: بی‌سبب نفروختم

دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زان که می‌گفتی نیی ام با صد نمود

همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار

برگ خود می‌ساختی هر نو بهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است

درد بی‌دردی علاجش آتش است

من نمی دانم شاعری (محذوب تبریزی) که این شعر را سروده است ، آیا خودش می دانسته که چه کرده و چه گفته است؟ نی از همانجا که منشا گرفته و نمو کرده است، عاقبت همان سرزمین ِ نیروبخش و هستی آفرین ، گور و محل نیستی و نابودی اش شده که " گویی نه خانی آمده و نه رفته است". آمدیم و سوختیم و خاکستر شدیم و برباد رفتیم . عارف بزرگ ِ همیشه سردمدار عرفان " مولوی" می فرماید:

حاصل عمرم سه سخن بیش نیست

خام بدم، پخته شدم ، سوختم

*حسن کسائی (۳ مهر ۱۳۰۷، اصفهان[۱] - ۲۵ خرداد ۱۳۹۱، اصفهان[۲]) از استادان برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازندهٔ سرشناس نِی

http://www.aparat.com/v/1sKyp 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۴۰

حماقت داوطلب

کار داوطبانه برای پرنده ها

جک عکاسی است که از دوشنبه تا جمعه مدام در حال حرکت است . او برای مجله مُد کار می کند . همیشه دنبال جذاب ترین انسانها ، اصیل ترین طرح ها و نور عالی برای عکسبرداری است. جک در حیطه شغل خود فردی موفق بوده و مزد خوبی هم می گیرد. خیلی راحت ساعتی پانصد دلار درآمد دارد. او با فخر به دوستانش می گوید: " این درآمد به اندازه ی درآمد وکلای تجاری است و آنچه من در مقابل لنزهای خود دارم به مراتب بهتر از چیزی است که هر بانکداری می بیند".

جک زندگی رشک برانگیزی دارد ، اما این اواخر فیلسوف مآب تر شده است . او حس می کند چیزی بین او و دنیای مُد قرار گرفته. خودپسندی موجود در صنعت مُد او را بیزار کرده. گاهی در تخت خوابش ، خیره به سقف ، حسرت شغلی پُر معناتر را می خورد . او می خواهد یکبار هم شده آدم خیرخواهی شود، کسی که برای دنیا مفید باشد ، مهم نیست چه قدر ناچیز.

یک روز تلفن اش زنگ می زند ، پاتریک ، همکلاسی سابق او و رئیس کنونی باشگاه محلی پرنده ها؛ " شنبه آینده ، ما جنبش سالانه لانه سازی برای پرندگان برگزار می کنیم . دنبال داوطبانی هستیم که به ما کمک کنند .برای گونه های در خطر لانه بسازیم و آن لانه ها را در جنگل قرار دهیم . وقت داری؟"

اگر جک واقعا درباره ساختن یک دنیای بهتر جدی باشد باید چه جوابی بدهد؟

درست است ، او باید درخواست را رد کند. چرا؟

جک ساعتی پانصد دلار درآمد دارد . یک نجار هر ساعت پنجاه دلار درآمد دارد. خیلی منطقی تر است که جک به عنوان عکاس یک ساعت بیشتر کار کند و بعدا برای شش ساعت ( یکروز) نجار حرفه ای استخدام کند تا لانه های خوب و با کیفیتی ( بهتر از جک)  بسازد و مابقی پول را به باشگاه پرنده ها اهدا کند . این کار او به مراتب بالاتر از حالتی است که آستین هایش را بالا بزند و اره به دست بگیرد.

اقتصاددان ها به چنین چیزی حماقت داوطلب می گویند .

البته مشارکت افراد مشهور از " حماقت داوطب" مستثناست .

صریح بگوئیم :  هر کسی که از کار داوطبانه سود می برد یا کمترین احساس رضایتی نصیبش می شود ، نوع دوست واقعی نیست.

جک باید به دقت بررسی کند ، آیا شهرت  او به اندازه ای است اگر مردم در خیابان از کنارش رد می شوند یکه نمی خورند ؛ بهترین راه مشارکت اسکناس های سبزرنگ است تا کار کردن مثل کارگران مبتدی .

اگر هر کس بپردازد به کارش
جهان چرخد به خوبی در مدارش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۸

آیا داشگاه هاروارد ( یا مدارس غیرانتفاعی ایران) شما را با هوش تر جلوه می دهد؟

تاجر چاقی تصمیم می گیرد فکری به حال چند کیلو اضافه وزن خودش بکند. او به چند ورزش می اندیشد ، او به خود می گوید : دونده ها استخوانی و غمگین بنظر می رسند ، در ضمن دویدن کار او نیست ، بدن سازها پهن و ابله بنظر می رسند . از بازیکنان تنیس ، اوف نه ، این طبقه نیمه مرفه جامعه ! خوشم نمی آد.

اما شناگرها با آن بدن های خوش ترکیب و خطوط عضلانی بنظر او جذاب می باشند . او تصمیم می گیرد به استخری در محله شان برود و هفته دوبار تمرین کند .

کمی بعد متوجه می شود تسلیم یک توهم شده. شناگران حرفه ای بدین خاطر که با شدت تمرین می کنند ، بدن شان زیبا نمی شود ، بلکه بخاطر اندام مناسب شان است که شناگر خوبی می شوند. فرم کلی بدن آنها یکی از عوامل انتخاب شان است ، نه نتیجه فعالیت های ورزشی شان.

به همین ترتیب است ، مدل های زن در تبلیغات لوازم آرایشی شرکت می کنند . به همین خاطر خیلی از خانم ها گمان می کنند به دلیل استفاده از این وسایل آرایشی آنها زیبا شده اند در صورتیکه آن مدل ها جذاب به دنیا آمده اند و تنها به همین دلیل است که از آنها در تبلیغات لوازم آرایشی استفاده می کنند. همان تزی که در مورد شناگران صادق است و نه بر عکس.

مدارس غیر انتفاعی ایران و دانشگاه هاروارد و دانشکده های MBA  متقاضیان خود را از بین آمارهایی مربوط به بهترین معدل و بالاترین درآمدها جذب می کنند . این محاسبات ساده قرار است افراد جامعه را متقاعد کند که فارغ التحصیل این مراکز افراد موفق و پر درآمدی هستند . در صورتیکه اینجا هم همان " توهم بدن شناگر " است .

نتیجه: هر وقت ترغیب می شوی توان خود را صرف برخی کارها کنی ،حواست را جمع کن ؛ ممکن است در دام توهم بدن شناگر بیفتی . قبل از اینکه تصمیم بگیری کار را شروع کنی ، به آینه نگاه کن و درباره چیزی که می بینی با خودت صادق باش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۳

چرا تماشا کردن و صبر کردن شکنجه است؟

خطای عمل

در فوتبال هنگام ضربه پنالتی ، توپ در کمتر از 3/0 ثانیه از بازیکنی که آن را شوت می کند به دروازه می رسد . دروازه بان به اندازه کافی زمان ندارد تا مسیر توپ را ببیند. او باید قبل از ضربه تصمیم بگیرد. از لحاط آمار و احتمالات بازیکنان فوتبال احتمال اینکه به سمت راست ، وسط و یا چپ دروازه بزند هر کدام یک سوم احتمال دارد.مطمئنا دروازه بان ها این را می فهمند، اما آنها چه می کنند؟ آنها به یکی از دو سمت چپ یا راست شیرجه می روند. گرچه تقریبا یک سوم ضربه ها به وسط دروازه زده می شود ،اما دروازه بانها بندرت در وسط دروازه باقی می مانند. چرا واقعا آنها گرفتن این پنالتی را به خطر می اندازند؟ظاهرا رفتن به سمت اشتباه تحسین برانگیزتر و کمتر شرم آور بنظر می رسد تا اینکه در یک نقطه بایستی و تماشا کنی ، که توپ از مقابل او عبور کند.

این پدیده خطای عمل نام دارد، فعال بنظر بیا ، حتی اگر به چیزی نرسی.

در کتک کاری تمام عیار خیابانی ، پلیس های با تجربه بر خلاف پلیس های جوان ، صحنه را از دور تماشا می کنند و فقط وقتی اولین برخورد انجام شد ، دخالت می کنند . پلیش جوان و پُرشور در برابر خطای عمل تسلیم شرایط شده و بلافاصله اقدام می نماید.

نتیجه پژوهش نشان داده که دخالت دیر هنگام به لطف حضور مامور با تجربه تر صدمات کمتری در پی دارد.

وقتی موقعیتی جدید یا نامشخص باشد ، خطای عمل برجسته تر می شود.

خطای عمل حتی در تحصیل کرده ترین جوامع هم وجود دارد.  اگر بیماری ِ یک مریض با اطمینان کامل تشخیص داده نشود و دکترها مجبور باشند بین مداخله کردن( تجویز یک درمان) یا منتظر ماندن یکی را انتخاب کنند ، تمایل دارند مداخله کنند. چنین تصمیم هایی هیچ ارتباطی با سودجویی ندارد. بلکه به تمایل    انسان بستگی دارد که می خواهد در شرایط عدم قطعیت هر کاری بکند جز نشستن و صبر کردن .( در تجارت هم تازه واردها بیشتر اینگونه رفتار می کنند).

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم ( سعدی)

و بلز پاسگال گفته :

تمام مشکلات بشر ریشه در ناتوانی او در آرام و تنها نشستن در یک اتاق را دارد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۵

چرا پول برهنه نیست؟

اثر پول ِ بُرد(بُرد در قمار یا جایزه)

یکروز پائیزی برگ های خیس می چرخیدند و روی پیاده رو می افتادند. در حالی که دوچرخه ام را برای رسیدن به مدرسه در سربالایی هُل می دادم متوجه یک برگ عجیب جلو ی پایم شدم. بزرگ بود و رنگش مثل اثر زنگ زدگی قهوه ای ، تنها وقتی برای برداشتن خم شدم متوجه شدم یک اسکناس پانصد فرانکی سویس است؛ آن موقع این مقدار برابر 250 دلار بود و برای یک دانش آموز دبیرستانی ثروتی محسوب می شد . زمان کمی در جیبم بود. سریع برای خودم یک دوچرخه ی مدل بالا با ترمز لنتی و دنده ای شیماتو خریدم، نکته خنده دار اینکه دوچرخۀ قدیمی من کاملا سالم بود.

البته آن موقع چند صد فرانک بابت کار چمن زنی در خانه همسایه پس انداز داشتم ، اما هیچوقت به ذهنم خطور هم نمی کرد پولی را که با این زحمت بدست آورده بودم هزینه یک چیز غیر ضروری کنم ، وقتی می خواستم با این پول خوشگذرانی کنم ، گاهی به سینما می رفتم.

خیلی طول کشید تا فهمیدم چقدر رفتار من غیر منطقی بوده . هر چه باشد پول پول است ، اما بسته به اینکه چطور پول را بدست آورده باشیم برخورد متفاوتی داریم . پول برهنه نیست ، بلکه لباسی از احساسات به تن دارد.

ما پولی را که در شرط بندی بُرده ایم یا به ارث برده ایم بسیار سرسری تر از پولی که برای آن زحمت کشیده ایم خرج می کنیم . ریچارد تالر اقتصاددان به این پدیده اثر پول بُرد می گوید . این نوع پول ما را به پذیرفتن ریسک بیشتر ترغیب می کند.

شرکت های تجاری و بازاریابی نیز به خوبی از کاربرد اثر پول ِ برد آگاه اند. شرکت های تلفن اعتباری ، سایتهای آنلاین ، کارت های اعتباری و ... با این روش شما را به خرج بیشتر تشویق می کنند .

وقتی برنده این نوع پول می شوی یا یک شرکت تجاری به شما محصول رایگانی پیشنهاد می کند ، مراقب باش احتمال دارد آن پول را بعلاوه مقداری اضافه تر صرفا بخاطر فراوانی به همان شرکت برگردانی .

بهتر است لباس های تحریک کننده را از تن این پول به ظاهر مجانی دربیاوری و لباس کارگری تنش کنی و آنرا  در محل مفید خرج کنی .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۲

خطاهای استدلالی

روباهی به داخل تاکستانی خزید، با اشتیاق به انگورهای درشت ، بنفش و رسیده خیره شد.پاهای جلو ِ خود را به تنۀ درخت تکیه داد، گردنش را کش داد و سعی کرد خودش را به انگور برساند، اما خیلی دور بود. ناراحت شد و شانس خود را یکبار دیگر امتحان کرد . خودش را به بالا پرتاب کرد ، ولی تنها چیزی که دهانش شد هوا بود . بار سوم با تمام قدرت پرید و کمی بعد به شدت زمین خورد ، اما هنوز هیچ انگوری از جایش تکان نخورده بود. روباه با نارضایتی گفت: " این انگورها اصلا رسیده نیستند . چرا باید انگور ترش را بخورم؟" و با سربلندی به جنگل برگشت.

این حکایت از Aesop شاعر یونانی برای بیان " خطاهای استدلالی"  انسان استفاده است.وقتی روباه (ذهن مکار انسان ) می خواهد کاری را انجام بدهد و ناکام می ماند ، یک ناسازگاری بوجود می آید. او می تواند این مشکل را به چند روش رفع کند.

1- اینکه هر قیمتی شده انگور را بدست آورد

2- اعتراف کند توانایی لازم را ندارد

3- بعدا هر طور که می خواهد آنچه را اتفاق افتاده تعبیر کند.

مورد آخر نمونه یا تحلیلی از " ناهماهنگی شناختی" است.

فرض کن برای استخدام در شرکتی ثبت نام کرده ای و متوجه می شوی از یک متقاضی دیگر شکست خورده ای. بجای اینکه اعتراف کنی طرف مقابل برای آن شغل مناسبتر بوده ، خود را متقاعد می کنی که از ابتدا اصلا این شغل را نمی خواستی ؛ فقط می خواستی " ارزش بازاری" خود را بسنجی و بینی آیا می توانی برای یک مصاحبه دعوت می شوی یا نه .

هر چقدر که بخواهیم می توانیم نقش روباه زیرک را بازی کنیم ، اما اینطوری هرگز به انگورها  نخواهیم رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۱۲

در یکی از مجالس که داود پیغمبر بر کرسی قضاوت خود نشسته بود و سلیمان نیز در کنار وی حضور داشت، دو نفر، برای طرح دعوا  نزد داود علیه السلام آمدند، یکی از آن دو گفت: من زمینی داشتم که زمان برداشت محصول آن فرا رسیده و موجب امید و دلگرمی ام  بود، در همین موقع گوسفندان طرف دعوای من وارد  کشتزارم شده اند و کسی آنها را بیرون نرانده است و چوپانی از گوسفندان محافظت ننموده است، بلکه گوسفندان شبانه در این کشتزار چریده اند و محصول مرا از بین برده و نابود کرده اند به حدی که اثری از آن باقی نمانده است.

مدعی شکایت خود را اقامه کرد و صاحب گوسفندان از خود دفاعی نداشت و محکومیت او محرز بود. داودعلیه السلام گفت: گوسفندها از آن صاحب کشتزار است که باید در تقاص محصول از دست رفته خود بگیرد. این غرامت به خاطر مسامحه کاری صاحب گوسفندها است که آنها را شبانه و بدون چوپان، در میان کشتزارها رها کرده است.

در این هنگام سلیمان که 11 ساله بود،  مُهر سکوت ازلب برداشت و برهان خود را بر آنها عرضه داشت و گفت: حکمی متعادل تر و به عدل نزدیک تر وجود دارد.

اطرافیان داود علیه السلام از جرات این کودک متعجب و سرا پا گوش شدند تا ببینند سلیمان چه می گوید.

سلیمان گفت: باید گوسفندها را به صاحب کشتزار بدهند تا از شیر و پشم و نتایج آنها بهره برداری کند و زمین را به صاحب گوسفندان بدهند تا به آبادی آن بپردازد، تا زمانی که زمین  به حالت اول بازگشت، سپس زمین را بدهند و گوسفندها را باز گیرند و بدین طریق ضرر و غرامتی به هیچیک نخواهد رسید و این حکمت به عدالت نزدیک تر و از جهت قضاوت صحیح تر و بهتر است.

این قضاوت استعداد و شایستگی سلیمان را برای سلطنت و نبوت - با وجود داشتن برادران بزرگتر- نشان داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸

از کتاب پیر پرنیان اندیش در صحبت ه ا سایه

میلاد عظیمی : به مناسبتی این بیت را خوندم :
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلندتر زده ایم آن نگار کو
ه ا سایه : آقای عظیمی ! اول این غزل خلاصۀ عرفان ماست و از این لحاظ اصلا نظیر نداره ؛
ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغ پر شکوفه که پرسد بهار کو؟
بهار اصلا وجود خارجی نداره... همۀ جهان آیاتی از اوست ؛ مجموعۀ اینها می شه بهار. ما بهارو به آثارش می شناسیم . این چکیدۀ عرفان ایرانیه :

در باغ پر شکوفه که پرسد بهار کو...
کمی مکث می کند (ه ا سایه) و این بیت را می خواند:
روزی چراغ روی تو روشن شود ولی
چشمی کنار پنجرۀ انتظار کو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۵

" گفتن" جان کندن است

"شنیدن" جان پروردن

عرصه سخن بس تنگ است!

عرصه معنی فراخ

از سخن پیش تر آ

تا فراخی ببینی و عرصه بینی !
شمس تبریزی

 دیگر نمی توان به افسانه پیشرفت به بهای کاربُرد زور و در بند کشیدن آزادی اعتماد کرد. سرشت آدمی تحملش نمی کند. آزادی هم در هر قدم وسوسه بیراهه رفتن با خود دارد و چه بهتر! به شرط آن که همان تجربه اش ما را به راه بازآورد، یا راه تازه ای به روی ما بگشاید. به گمان من، آدمی در روزگاری ِکه هستیم، در تلاش و تکاپوی آزمایش بیراهه ها است. آنچه در سرزمین های شمالی ما (فروپاشی شوروی) روی داده است و می دهد، همین است. و یقین دارم که در مرزهای آن محدود و متوقف نمی ماند. این یک آزمایش سراسری جهانی است که تازه آغاز شده است. انقلابی است جهانی. همراه درد و رنج و فقر و مرگ و سرگشتگی روحی صدها میلیون تن. ولی حرکت کلی اش در راستای نزدیکی جانها و سرانجام یگانگی سازمانها و نهادها در پهنه زمین خواهد بود. زمان دولتهای جداگانه در کارِ بسر آمدن است. حکومت جهانی بر پایه عدل و برابری و آزادی و احترام به شخصیت آدمی، می رود که به یک ضرورت بقای کره خاکی ما بدل شود. و این حکومت جهانی به حد اعلا بدور از تمرکز و تا حد ممکن بی نیاز از نیروی سرکوبگر خواهد بود. کاش بودند اندیشه وران پاک و مردم دوستی که پروژه ساختمان جامعه سراسری آینده را ترسیم می کردند و طلایه داران عصر نوین انسانیت می شدند! فرصت کم است و زندگی زمین در خطر است.

  نامه م ا به آذین به دوستش

 سه شنبه، بیست و ششم مرداد 1372

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۹