کشیشی در حال مرگ به جانشین اش وصیت می کند که : بیش از نیم ساعت موعظه نکن . انکه گوش نمی کند پس زمان کم و زیاد برایش یکسان است و اما آنکه گوش می کند بعد از نیم ساعت حوصله اش سرمی رود و دیگر گوش نخواهد کرد.
این وصیت در روزگار فست فودی ما که همه چیز را کوتاه و آماده و سریع می خواهیم اهمیت اش دو چندان می شود . دوستان در فضای مجازی زحمت می کشند و مقاله های بلند بالایی می نویسند که خوانده نمی شود البته در وهله اول بعلت بلندی مقاله . بگذریم از کیفیت و جذابی که اگر خوانده شود مورد قضاوت قرار می گیرد.
مقاله و موعظه و علم از جنس کالا است . اگر مشتری نداشته نباشد . زحمت تولید کننده بهدر می رود .
اگر گوینده و نویسنده حرفی برای گفتن دارد همان نیم ساعت زمان کشیش کافی است . اگر بیشتر گفت و نوشت ؛ یا از مطلبی به مطلب دیگر می رود که انسجام سخن از دست می رود و یا اینکه مطلب برای خودش روشن نیست وبا گره های ذهنی خودش کلنجار می رود .
لاف از سخن چو دُرّ توان زد
آن خشت بود که پر توان زد (نظامی)
آوردن کدها و نقل قول های فراوان نه تنها قوت نوشتار نیست بلکه ضعف هم بحساب می آید .
از فضل پدر تو را چه حاصل ؟
دیگران گفته و نوشته اند حرف نویسنده و گوینده چیست ؟ خودش چه حرف تازه ای دارد؟
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
سخن و برداشت تازه از گفتار و نوشتار دیگران مهمتر از نقل قول آنهاست .
روح نو بین در تن حرف کهن.
نمونۀ گزیده گویی در کمیت و کیفیت در حد اعلا مقالات شمس تبریزی است .
این گفته شمس برداشتی فوق العاده از کلمه "متابعت " است
این ابا یزید(بسطامی) مى آرند که خربزه نخورد و گفت: مرا معلوم نشد که پیغامبر علیه السّلام خربزه چگونه خورد! آخر این متابعت را صورتى است و معنیى، صورت متابعت را نگاه داشتى، پس حقیقت متابعت و معنى متابعت چگونه ضایع کردى؟
متابعت محمّد (ص) آن است که او به معراج رفت، تو هم بروی در پیِ او.