پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

یکی از فرق های اساسی افراد عادی جامعه با افراد خاص مثل شاعر و نویسنده و دانشمند و... در این است که : همه مردم پدیده های اطراف خود را می بینند اما  افراد موفق و «خاص» به سادگی از آن عبور نمی کنند . تجزیه تحلیل می کنند و گاه با دید وارونه مسائل را حلاجی می کنند. شاید به همین خاطر است که از انیشتین نقل شده که « هر نوزادی نابغه به دنیا می آید» . مثلا مولوی در تمام اشعار مثنوی و دیوان شمس از رخدادها روزمره زندگی داستانی ساخته و نتیجه جالبی  ارائه نموده است . بیت زیر فقط یک نمونه است .

چون رسن یک گز ز صد گز کم بود

آب اندر دَلو از چَهْ (چاه) کی رود؟

می گوید برای آب کشیدن از چاهی که صد گز(واحد طول قدیم) طناب نیاز هست ، یک گز کم باشد سطل تو

پُر آب نمی شود .آن همه هزینه و تلاش بخاطر یک گز ناتمام می ماند.

حالا چند مثال از کشورمان ایران بزنیم تا بدانیم چرا پیشرفت های ما ناتمام است . تمام سازمانها سایت اینترنتی 

و گزینه بنام انتقاد و پیشنهاد دارند. کافی است شما یادداشتی در این گزینه بنویسید. اکثر سازمانها یا جوابی

نمی دهند ، یا ماهها در دست بررسی است یا به مسئول دیگری واگذار می کنند. بدتر از این   

ارتباط بین دو سازمان مختلف است . مثلا تائیدیه تحصیلی فارغ التحصیلان . زمانی که اینترنت نبود ، خود دانشگاه با آموزش پرورش مکاتبه می کرد و فارغ التحصیل هیچ نقشی در این بین نداشت . اما الان با وجود اینترنت و شرایط

کرونایی فارغ التحصیل  باید حضوری از دانشگاه نامه بگیرد و ببرد مدرسه  مدرک را دوباره تحویل دانشگاه بدهد . با وجود اینکه قبلا اینترنتی اقدام شده و هزینه های پرداخت شده است . معلوم نیست دراین بین دو - لت الکترونیک و خدمات الکترونیت چه نقشی دارد؟ البته در سطح کلان  برای شهروندان وضع از این هم بدتر است . مثلا ارتباط بین کارهای شهرداری و ثبت احوال و ....

البته از حق نگذریم برای پرداخت پول مشکلات کمتری وجود دارد .  کیف پول مان زودتر سبک می شود .

حاصل اینکه بخاطر یک گز کمتر طناب ، سطل توسعه ؛  از آب  پیشرفت بی نصیب می ماند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۹ ، ۱۴:۰۱

شرح آن دشمن که در جان شماست

هر شخصی با ضعف و قدرت خاصی رشد و بزرگ می شود . این صعف و قدرت همواره با آدمی هستند . - مثل همین ترکیب دو کلمه « قدرت » و « ضعف » که ضد همند - یکی بدون دیگری نه معنی دارد و نه شناخته می شود. ضدها  از هم جدایی ناپذیرند .ما همیشه سعی داریم ضعف های خود و دیگران را جنبه منفی و یا ضد شایستگی های خاص آنان در نظر بگیریم . در صورتیکه این نقاط ضعف تصویر آینه ای از نقاط قوت ما است . البته بشرطی که شناخته شود و به درستی پرورش  و استفاده شود . اکثرا شکست ها و ضعف ها  پله یکی مانده به پیروزی و موفقیت است. 

در دهه  1870 هنری جیمز رمان نویس امریکایی  دز پاریس با رمان نویس مشهور روس ایوان تورگینف دوست صمیمی می شود. هنری جیمز تحت تاثیر روش داستان پردازی همراه با آرامش و طمانینه و بدون عجله نویسنده روس قرار می گیرد. او برای نوشتن هر جملۀ کتابش وقت زیادی صرف می کرد، گزینه ها و انتخاب های مختلف و متفاوت را می سنجید ، جملات را  با وسواس زیاد تغییر می داد بارها حک و اصلاح انجام می داد  تا اینکه بالاخره همه چیز به تکامل می رسید. این روش در حقیقت رویکردی جاه طلبانه و الهام بخش برای نویسندگی بود.

 این ویژگی های  مثبت او در نوشتن او را به الگوئی خاص تبدیل کرد.  اما زندگی فردی و اجتماعی او نه تنها چنگی به دل نمی زد، بلکه می توانست تورگیف را  و دوستان او را به مسائل وحشتاکی دچار  کند . او  دعوت به صرف ناهار  را با روی گشاده قبول می کرد، بعد درست روز قبل از موعد مقرر، یادداشت می فرستاد و توضیح می داد که نمی تواند به موقع خود را آنجا برساند و دعوت را رد می کرد ، ساعاتی قبل از موعد مقرر یاداشت دیگری می فرستاد که بی صبرانه منتظر دیدار و صرف آن ناهار است. اما در نهایت دو ساعت دیرتر از وقت مقرر به آنجا می رسید . برنامه ریزی و ترتیب انجام دادن هر نوع کاری با او شبیه کابوس بود .اما با وجود این همه خودسری های اجتماعی و فردی او واقعا همان کسی بود که به عنوان نویسنده جذاب و توانا شناخته شده است.

در خانواده و اجتماع شناخت و استفاده بهینه از این ضعف و قدرت آدمی نقش بسزایی در تشنج و یا آرامش محیط  دارد.

با ضعیفان شرح قدرت کی رواست (مولوی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۳۷

سالها قبل از انقلاب  در شهری از آذربایجان شخص « خل»  مانند  اما بی آزار ِ سخندان  زندگی می کرد.  موقع راه  رفتن  ناخودآگاه  تنش به تن خانم سرهنگی برمی خورد . سرهنگ او را که در شهر به خلی شناخته شده بود ، نمی شناخت .   فکر می کند از قصد و هیزی به  خانمش تنه زده ، سیلی به صورت آن  شخص  می زند . خل رو به سرهنگ  می گوید « آسمان را نگاه کن چقدر ستاره است» ، سرهنگ جواب می دهد « خیلی» . خل می گوید ، صاحب آنهمه ستاره تا بحال سیلی به من نزده . تو سه تا ستاره در دوش داری به من سیلی زدی .

اینروزها که اخبار و تربیونهای سخنرانی و... را می بینم یاد رفتار آن سرهنگ می افتم . رفتاری که متاسفانه غالب شده و« فکر» می کنند اول و آخر « غیرت» و « منطق» اند . برای نمونه دو مثال زیر:

1- نماینده مجلس یازدهم  و قاضی دیوان در بابل که به سرباز سیلی زدند .

2- عده ای می گویند: راه شهید سلیمانی اجازه نمی دهد مذاکره کنیم . آن شخص « خل » را باید پیدا کنیم از این آقایون بپرسد که ، آیا شهید سلیمانی برای جنگ رفته بود یا مذاکره که شهید شد؟ چرا  شما از جانب ایشان مذاکره را رد می کنید !

هیچ (@Geodesian_1989) | Twitter

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۵۳

1- در سالهای گذشته که اروپای شرقی از هم پاشید و هنوز اتحادیه اروپا از مادر زاده نشده بود ، سیاسیون اقتصادی باور داشتند که برای حذب سرمایه خارجی ،  اروپا شرقی و ایران در کل شرایط مشابهی دارند. اما بدلیل نا امنی اروپای شرقی ، کشورمان شرایط بهتری دارد .مثالی که می زدند این بود: گربه از موش می ترسد و سرمایه گذار از سایه گربه . ( البته بلا نسبت موش های شجاع تهران و گربه های Animal Friendship پایتخت) . و سایه گربه یعنی ناامنی.

بگذریم اینکه در گفته ، ناگفته اقتصادیون سیاسی اشاره به نگرانی ناآرامی قومیتی ایران که در اوایل انقلاب بود دیده می شد . چشم بدخواهان کور و گوش شان کر ، در همه زمینه ها به خودکفایی زسیدم از جمله در ایجاد « امنیت » برای فرار سرمایه گذار . می فرماید نه ؟! کمی عقب تر نگاه کنید تا مومنین به تسخیر سفارت انگلیس و آتش بازی سفارت عربستان و تبعات آن را ببنید. و اگر خدای ناکرده آتروز گردن دارید و یا برای دوربینی نیاز به عینک دارید که تهیه آن از توان شما خارج است . مستقیم به حال  نگاهی بیندازید و ببینید چگونه با انقلاب سفید ( یعنی بدون خونریزی ) و نه انقلابات مخملی ، نه تنها « امنیت» سرمایه گذار خارجی ، بلکه« امنیت» سرمایه گذار داخلی و نخبگان کشور را فراهم آورده ایم.

2- این ترس از سایه گربه در  بورس هم رسیده . روزهایی که شاخ بورس می شکند ( افت شاخص) برخی از « نماد» های بورس چنان وحشتزده عقب نشینی می کنند گویی مغول حمله کرده است . و این نمادها معمولا به بانکها و موسسات مالی و بیمه ها مربوط می شود(به تجربه من) که اغلب با حرف منحوس « و » شروع می شوند . مثلا  «واعتبار» و چقدر اعتبارش بالا می رود!  یا مثلا «البرز» ....

اما وقتی که بورس رشد می کند  این نمادها مثل موشی که دَم لانه اش به بررسی اوضاع می پردازد ، با احتیاط تمام چند «صدم درصد» رشد می  کنند . خدا را شکر. همیقدر که ضرر نکنی ، خودش سود به حساب می اد.

در این روزها افت شاخص ، «قهرمان» ِ بورس نمادهایی هستند که قبلا به دلیل افت بیش از پنجاه درصدی  که داشته ، مدتهاست ممنوع المعامله اند و ثابت قدم در قیمت.

از عجایب این هر دو گروه آن است گرچه در بورس زیان می دهند ، اما با شیرینی و کیک در مجمع «شرکت» سود تقسیم می کنند . درود بر این « مجمع»  و صد درود بر « شفافیت» بورس و کدال ( سامانه جامع اطلاع‌رسانی ناشران که از آن تحت عنوان کدال یاد می‌کنند ).

گربه با سایه شیر عکس 1419244 : پارس استاک - شاتر استوک پارسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۹ ، ۱۴:۲۳

کتاب سید ضیا عامل کودتا را می خونم . مصاحبه دکتر صدرالدین الهی است (1) با سید ضیا (2) کودتا کننده سوم اسفند 1299 که سردار سپه بتدریج تمام قدرت را به دست گرفت . جایی از سیاست و آشپزی صحبت کرده که خواندنی است.

آشپزی یک نوع سیاست بافی است . در سیاست شما کاری باید کنید که همه چیز باهم بجوشد و خوب هم بجوشد . در آشپزی هم همین کار را می کنید. بادمجان و غوره و روغن و گوشت باید به هم بیفتند تا مسمای بادمجان درست شود. در سیاست هم باید عوامل با هم بجوشند که کار روبراه شود.

منتهی در آشپزی نمک غذا معمولا به دست شماست. در سیاست گاهی اوقات نمک از دست آدم در می رود. یا شورشور می شود، یا بی نمک بی نمک ،در اشپزی شما بادمجان و غوره می پزید، در سیاست گاهی اوقات مجبورید که مسمای کدو تنبل درست کنید.یعنی گاهی ایجاب می کند که کله های تنبل و پوک و کدو مانند را کنار هم بگذارید و از آنها مغز متفکر بسازید. به هر حال ، آشپزی تمرین سیاست پیشگی است.معمولا سیاستمدارهای خوب ، آشپزهای خوبی هستند .

کله کدو Megamind | انیمیشن و کارتون | آفرینک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۹ ، ۲۱:۴۹

در روانشناسی  از مثبت اندیشی  Optimism (1) و بدبینی pessimistic (2) بحث شده است. مولوی هشت قرن پیش گفته :

آن یکی ماهی همی‌بیند عیان

وان یکی تاریک می‌بیند جهان

وان یکی سه ماه می‌بیند بهم

این سه کس بنشسته یک موضع نعم

سه نفر که در یک محل نشسته اند یکی ماه(ماهی =یک ماه) را آشکارا می بیند  ، دومی جهان را تاریک می بیند و سومی سه ماه می بیند .

این نفر سوم کیست ؟ در روانشناسی جدید آیا معادلی دارد یا نه؟

توضیح اینکه ؛ آیا نفر سوم حدواسط آن دو نفر است یا نه فراتر و فروتر از انهاست ؟

هرم در ریاضی — به زبان ساده (+ دانلود فیلم آموزش رایگان) | مجله فرادرس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۹ ، ۱۲:۲۵

یک سری تحلیل داریم بنام های تحلیل تکنیکال (فنی) ( Technical Analysis) (1) و تحلیل بنیادین (یا تحلیل پایه‌ای) ( Fundamental analysis) (2) . این تحلیل های فنی اساسی ِ بورسی ، از نوع تحلیل پیشینی هستند . یعنی تحلیل قبل از واقعه . مثل شیر سینه سپر می کنند و افاضه( فیض دادن)  می فرمایند که : دو کبک در صورت فلکی دم اکبر و سه کبک در کهکشان راه شیری و... دیدم اگر همه را شکار کنیم هشت کبک داریم  . اما وقتی بعد از واقعه این افاضات افاقه(گشایش، بهبود) نمی کند و بقول مولوی :

از قضا سرکنگبین صفرا فزود

روغن بادام خشکی می‌نمود

از هلیله قبض شد اطلاق رفت

آب آتش را مدد شد همچو نفت

ننه قمر با تحلیلش به خدمت گرفته می شود که : به بورس و دلار و... نگاه بلند مدت داشته باشید و مازاد پول را در این راه سرمایه گذاری کنید . که البته خواجه حافظ  هم گفته « سنگ لعل شود در مقام صبر» . این « بلند» مدت راز سر به مُهر است . نمی گویند چند ساعت و چند ماه و چند سال . البته ننه قمر تحلیل و نصیحت اش رد خور ندارد ، چیزی نمی گوید که مو لای درزش بره. گزاره هایش همه درست است . مثلا  توصیه می کنه تو آب نرو خیس می شی ننه .

یک تحلیل هم پسینی است، یعنی بعد از واقعه . مثلا اگر هوا ابری نبود و ما به شکار رفته بودیم و کبک ها خود را مخفی نمی کردند بجای هشت کبک دوازده کبک شکار می کردیم . خلاصه کلام اینکه «وقتی بچه خرابکاری کرده می خوردیم برنده بودیم» و داستانش از این قرار است :

زمان های نه چندان دور که   نه  از   تجهیزات دیجیتال و حتی ساعت کارگری زنگوله دار آنالوگ خبری نبود . مردم از دست چراغک های دیجیتالی  و صدای این تجهیزات سلب آرامش ، راحت می خوابیدند و به موقع هم بیدار می شدند.  حتی در ماه رمضان سحر با صدای اذان خروس بیدار می شدند. روزی صاحب خانه که بچه قنداقی داشته با صدای او بیدار می شود و بقول امروزی ها پوشاک بچه را عوض می کنند و می خوابند تا سحری ماه رمضان دوباره بیدار شوند. اما وقتی بیدار می شوند که آفتاب در آمده بوده ، زن و شوهر باهم گعده (گپ زدن) می کردند که « موقعی که بچه خرابکاری کرده ، خورده بودیم برنده بودیم » .

البته یک تحلیل دیگر هم حکایت  آش و قاشق است . که استاد شهریار گفته شیخ شکاک نمی داند کدامش را قورت بده .

مثل حاجی واشنگتن در فیلم علی حاتمی (3) . که در نهاد مدرن سفارت رفتار قجری انجام می دهد .

خیلی جای دور نرویم ، نماینده مجلس  (نهاد مدرن) توئیت زده :

احمد نادری، نماینده مجلس بیان کرده بود که «من هیچ کازینویی را در دنیا سراغ ندارم... نه لاس‌وگاس و نه جاهای دیگر دنیا. حتی کازینوها هم آنقدر در واقع سودده نیستند که بورس ایران را ما سودده کرده‌ایم.» (4)

عزت زیاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۷:۰۵

ضرب‌المثل یا زبانزد گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‌اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست، با این‌ حال، در سخن به‌کار می‌رود.

برخی حکایت های کتاب ها  از ضرب المثل ها گرفته و گاهی برعکس این حکایت ها هستند که ضرب المثل شده اند . منبع این داستان ها بخشی متون ادب فارسی چون مثنوی مولوی، قابوسنامه، کلیله و دمنه، مرزبان نامه، انوار سهیلی، آثار عطار، سیاست نامه، حدیقه الحقیقه و ده ها اثر کلاسیک فارسی و کتاب های امثال فارسی و کتاب های و حکم فارسی و محلی است. بخشی از این داستان ها بر ساخته ی عوام است که از آنها دو یا چند روایت وجود دارد.

حکایات سعدی شیرین ترین و به زبان عامه ترین ضرب المثل ها می باشد .

ضرب المثل ها اکثرا تجربه یک یا چند نسل بشر است که در حداقل کلمات و جملات بیان می شود.  یا همان توصیه نظامی گنجوی  شاعر است به فرزندش که :

کم گوی و گزیده گوی چون دُر

تا ز اندک تو جهان شود پُر (اینجا)

بیشتر انها بیانگر زمان و مکان پیدایش ضرب المثل است ، مثل ضرب المثل های که  در جامعه روستایی گفته شده و از ابزار و حیوانی که با آن سر و کار داشتند در ضرب المثل استفاده شده است. طبیعی است در جوامعی که  آن ابزار و حیوان برایش ناآشنا است این ضرب المثل هم کاربرد نخواهد داشت و به فراموشی سپرده خواهد و جای آن را ابزار جدید پُر خواهد کرد. مثل « هنگ کردن» و ...

برخی هم مشابه ضرب المثل اند که برخی اقوام و ملت ها برای بیان منظور  غیر مستقیم و کوتاه از آن  استفاده می کنند .  

بایاتی های آذربایجان و رباعی ها هم می تواند نوعی ضرب المثل باشد که معمولا منظور و مفهومش در مصرع سوم بیان می شود .

دریادا گه میم قالدی / کشتی ام در دریا ماند
بیچمه دیم زمیم قالدی / درو نکرده مزرعه ام ماند
آرزون گؤزونده قالسین / الهی که آرزویت به دلت بماند
نئجه کی منیم قالدی / همانگونه که آرزویم به دلم ماند

یا

جامی است که عقل آفرین میزندش

صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش

این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین میزندش

برخی از ضرب المثل در بین ملل مختلف یکسان است که نشان از تجربه همسان در بین ملت هاست

بعضی از مثل‌ها و سخنان مشهور ممکن است بین چند فرهنگ مشترک باشند. دکتر مهدی محقق، استاد برجسته ادبیات فارسی، در مقاله‌ای، به ۵۰ ضرب‌المثل مشترک در سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی اشاره کرده است. ایشان معتقد است که می‌توان این مضامین مشترک را از نزدیکی ذهن‌ها دانست؛ یعنی دو نفر در دو زمان و در دو مکان، تحت تاثیر یک موضوع قرار گرفته و سخنی گفته باشند. مثل‌های معروفی مانند «از کوزه همان برون تراود که در اوست»، «خواهی نشوی رسوا هم‌رنگ جماعت شو»، «تو نیکی می‌کُن و در دجله انداز»، «عذر بدتر از گناه»، «دوست آن باشد که گیرد دست دوست/ در پریشان‌حالی و درماندگی»، «به مرگ بگیر تا به تب راضی شود»، «لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بی‌ادبان»، «صبر تلخ است ولیکن برِ شیرین دارد»، «دیوار گوش دارد»، «صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند/ بر اثر صبر نوبت ظفر آید» و... در زبان‌های عربی و انگلیسی هم مثل و مانند‌هایی دارد.

دانلود کتاب ضرب المثل‌های معروف ایران – 

https://fooji.ir/wp-content/uploads/2018/04/zarbol-masalhaye-maroof-iran-fooji.ir_.pdf

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۹ ، ۱۷:۴۷

بدون سلام

عزیز مقدم boneیان گذار   آپارات، فیلیمو، صباویژه ، شبکه‌ اجتماعی کلوب دات کام و لنزور .( می کنی مکن)

دوشمنان شایع کرده اند که کلوب تا آخر آذر تعطیل می شود . (می کنی مکن)

تک شاخ (1) زدی به صدا و  سیما که: « به طور مشهود صدا و سیما از رشد ما خوشحال نیست و این غم‌انگیز است » ( می کنی مکن)

گفته ای : به رغم داشتن مجوز از سازمانی زیر مجموعه صدا و سیما آنها اجازه تبلیغ فیلیمو در این رسانه را نمی‌دهند. او می‌گوید: به طور مشهود صدا و سیما از رشد ما خوشحال نیست و این غم‌انگیز است ( می کنی مکن)

 تبلیغ پیدا و پنهان ، خواب و تختخواب ، آپارات و انزا...(می کنی مکن)

گفته ای دخل 19 و خرج 20 است کلوب ، قسمتی از دخل آیارات و تبلیغ را خرج کلوب کن  ( می کنی مکن)

شده ای  احضار به عدلیه و گرفته ای زندان  ( می کنی مکن)

گفته ای : « به رغم تصویب قوانین متعدد و بهتر شدن اوضاع از قبل همچنان برخی مراجع مسئولیت محتوا را متوجه به ما ( صاحب پلتفرم ) می‌دانند» ( می گویی مگو)

ده سال زندان تقبل (2) ( می کنی مکن)

گفته ای : نزدیک به ۴۵ میلیون کاربر منحصر به فرد از آپارات بازدید میکنند و یک میلیون ویدیو در ماه بارگذاری می‌شود ( می کنی مکن)

الغرض« این چی می گی » ؟ گفته ای کلوب را تعطیل (می کنی مکن)

جوانان را سوی کتاب صورت  (به انگلیسی: Facebook) رهنمون ( می کنی مکن)

روشن تر بگویم

دربند سود خویشی و اندر زیان ما

کس زین نکرد سود، زیان می‌کنی مکن

فارسی بگویم

این از پی رضای کیان می‌کنی مکن

فاش می گویم

بر بره گرگ را چه شبان می‌کنی مکن

این دوست را چه دشمن آن می‌کنی مکن

یک کلام ختم کلام

 با ما ز خشم روی گران می‌کنی مکن

شعر از مولوی

ماجرای اتهام ۱۰ سال حبس برای مدیرعامل آپارات - تیتربرتر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۹ ، ۱۹:۰۵

1- ازخودبیگانگی یا الیناسیون (به فرانسوی: Aliénation) واژه‌ای است که در لغت به‌معنای از دست دادن، یا قطع ارتباط با چیزی است. این واژه به‌طور خاص در دست‌نوشته‌های اقتصادی-فلسفی ۱۸۴۴ مارکس بیان شد و از این طریق شهرت یافت. در این کتاب این اصطلاح برای انسانی به‌کار رفته‌است که با طبیعت انسانی بیگانه شده‌است.

مارکس این اصطلاح را از دو واژهٔ هگلی Entäusserung و Entfremdung اخذ کرده‌است. هگل این دو واژه را برای توصیف آگاهی ناخشنود در تمدن روم و قرون وسطای مسیحی به‌کار برده‌است. مارکس این واژه را برای توصیف کارگران مزدبگیری به‌کار برد که از وضع زندگی راضی‌کننده‌ای برخوردار نیستند، چرا که فعالیت زندگی آن‌ها - به‌عنوان عامل اجتماعی مولد - خالی از هرگونه کنش یا رضایت گروهی است و هیچ‌گونه مالکیتی بر زندگی یا محصولاتشان ندارند.

از جمله ایرانیانی که به این موضوع اشاره کرده‌اند علاوه بر علی شریعتی که در بحث «انسان بی خود»  به الیناسیون (ازخودبیگانگی) پرداخته، می‌توان به غلامحسین ساعدی با نام مستعار گوهرمراد نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس معاصر اشاره کرد که در کتاب «عزاداران بیل» در داستانی کوتاه با نام «گاو» به نوعی از ازخودبیگانگی یا الیناسیون که به علّت فقر فرهنگی و اقتصادی در یک فرد روستایی از اهالی روستای بیل که یک روستای ساختگی در ذهن این نویسنده است در فردی به نام مشدی حسن رخ می‌دهد. به گونه‌ای که او با مرگ گاو خود طی یک صدمهٔ روحی وخیم حس می‌کند که او گاو خود است. (1)

2- مولوی پیش از همه در بیتی بخوبی این از خود بیگانگی را وصف نموده است :

می‌گریزند از  خودی  در  بیخودی

یا به مستی یا به شغل ای مهتدی

بواسطه مواد مخدر و مستی و یا کار (شغل) بیش از اندازه از خود بیخود می شوی ای هدایت شده ( مهتدی) .

عقیده روانشناسان بر این است که کار بیش از اندازه مخدر و تسکین دهنده برخی رنج های بشری است .

فیلم عصر جدید چارلی چاپلین هم بخوبی این پدیده نوین را نمایش داده است .

فیلم عصر جدید

فیلم گاو (1348) | سلام‌سینما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۱۴:۲۵