پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

1- این روزها مطبوعات و مردمان درگیر  حاشیه مسائل واکسن کرونا هستند. ( واکسن بعنوان مثال گفته شد سایر مسائل هم مشابه این موضوع است) حاشیه هایی مثل مقدار اثر نوع و کشور سازنده واکسن .  از فضای مجازی بگذریم که بی هیچ مستندی بر له و بیشتر بر علیه برخی واکسن و معایب آن و کشور سازنده دُرافشانی می کنند تا مراکزی علمی که به ظاهر مستند می نویسند اما دانسته و نادانسته " گرفتار " مسائلی هستند که نوع بشر را از آن گریزی نیست ، این گرفتاری در دیدگاه های مختلف اسامی مختلفی دارد اما اصل  مسئله یک چیز  بیش نیست . عده ای آن را حُب نَفْس و دیگران آن را " خطای مقایسه اجتماعی "  نامیده اند . این ناهنجاری فردی ِ سرایت کرده به اجتماع درمانی ندارد مگر اینکه هر لحظه هوشیار باشند که دارند  چه می نویسند و  چه انجام می دهند .

چون ندادت بندگی دوست دست (بندگی دوست = بندگی خدا ، رهایی از هوی نَفْس)

میل شاهی از کجاات خاستست

در هوای آنک گویندت زهی ( زهی= آفرین ، مرحبا )

بسته‌ای در گردن جانت زهی ( زهی= طناب ، ریسمان بندگی دیگران) 

2- " خطای مقایسه اجتماعی" (لینک)  (1) بطور خلاصه بیان می کند که : هدف هر شخص بطور کلی و هر محقق  بطور خاص این است  که تا حد امکان در مشهور ترین مجله های علمی مقاله چاپ کند. اما در نهایت دو یا سه نفر "خبره" تصمیم می گیرند که در یک رشته مشخص چه مقالاتی چاپ بشود یا نشود. با در نظر گرفتن این نکته اگر یک محقق جوان مقالۀ متحول کننده ای بفرستد که محتویات مقاله تهدید به پائین کشیدن آن دو سه خبره تصمیم گیر از تخت و تاج شان باشد ،حدس بزنید چه اتفاقی خواهد افتاد. کوچکترین کار آنها سختگیری بیشتر در ارزیابی مقاله یا موضوع خواهد بود . اینجاست که " خطای مقایسه اجتماعی " حضور بروز پیدا می کند . یعنی آن دو سه خبره تصمیم گیر ، آگاهانه یا ناخودآگاهانه به این نتیجه می رسند که اگر این شخص یا صاحب مقاله بالا بیاد و صندلی آنها را بگیرد چه می شود؟ خوب می شود بطور آماری هم شده نتیجه گرفت که اکثریت بشر چه تصمیمی خواهند گرفت .( با استثنا ها کاری نداریم که گفته اند استثنا قانون و روال عادی نیست).

در این موقعیت است که جلال الدین مولوی دردمندانه می گوید که :

آدمی خوارند اغلب مردمان

از سلام علیکشان کم جو امان

خانهٔ دیوست دلهای همه

کم پذیر از دیو مردم دمدمه

دمدمه= افسون ، فریب ، مکر 

لینک (1)  در  کتاب هنر شفاف اندیشیدن توضیح داده شده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۱۲

چهار گزینه مختلف برای اداره کردن هر وضعیت ناخشنود کننده ای وجود دارد ( آلبرت هیرشمن ) . خواه از شغلتان ، ازدواجتان ، یا دولتتان و.. ناراضی باشید .  انتخاب شما از میان  چهار  حالت ؛ خروج ، اظهار نظر ، تحمل  و نادیده انگاری است .

خروج به این معنی که خود را به طور کامل از آن موقعیت بیرون بکشید؛ ترک شغلی فلاک بار، پایان دادن به ازدواجی اجحاف آمیز یا ترک کشوری غیرقابل تحمل برای شما ، 

اظهار نظر عبارت است از تلاش فعالانه برای بهبود بخشیدن به موقعیت؛ مراحعه به رئیستان با ایده هایی برای غنا بخشیدن به شغلتان ، ترغیب همسر به رفتن نزد مشاور ، یا تبدیل شدن به فعال سیاسی برای انتخاب دولتی کم فسادتر.

تحمل یعنی اینکه دندان هایتان را به هم بفشارید و تاب بیاورید، سخت کار کردن حتی با وجود اینکه شغلتان خفه کننده باشد، چسبیدن به همسرتان ، یا حمایت از دولتتان هر چند با آن مخالف باشید.

نادیده انگاری عبارتست از ماندن در موقعیت کنونی اما کاستن از تلاش، کار کردن فقط به اندازه ای که اخراج نشوید، برگزیدن سرگرمی های جدیدی که شما را از همسرتان دور نگه دارد، یا امتناع از رای دادن.

اساساً این گزینه ها مبتنی بر دو احساس کنترل و پایبندی اند. آیا معتقدید که می توانید تغییری ایجاد کنید، و آن قدر به این مسئله اهمیت می دهید که  برایش تلاش کنید؟ اگر معتقدید در وضع موجود گیر افتاده اید ، وقتی پایبندی نداشته باشید، نادیده انگاری را انتخاب می کنید ، اما وقتی پایبند باشید ، تحمل کردن را . اگر احساس کنید می توانید تغییری ایجاد کنید ، اما به شخص ، کشور ، یا سازمان پایبندی ندارید، رها می کنید و می روید. فقط وقتی معتقد باشید که اقداماتتان اهمیت دارد و عمیقاً اهمیت  بدهید، اظهار نظر کردن را انتخاب  خواهید کرد.

البته همیشه مرز بین این چهار وضعیت شفاف نیست . مثل مهاجری روی   قایق که در وضعیت بین نادیده انگاری و وفاداری قرار گرفته است . همچنین قضاوت و بازنگری در مورد وضعیت های گذشته . مثلا شخص نمی تواند از دست این احساس راحت شود که  اظهار عقیده زندگی شغلی اش را تباه کرده است 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۳۵

داستانک و طرح مجلس برای محدودیت اینترنت

قدیم ها که اینترنت و فضای مجاز نبود (گوش مخالفینش کر و چشم شان روشن!) تا پیر و جوان 24 ساعته مشغول باشند و از طرفی هر کاری را برای گذران اوقات فراغت برای هر سنی را جایز نمی دانستند ، از همه مهمتر روابط دوستی و فامیلی صمیمی تر از الان بود. یکی از رایج ترین گذران اوقات فراغت نسشتن  بیکارها در محل کسب و کار دوستان بود . اما کاسب جماعت بعلت " مزاحمت" از اینکار خوششان نمی آمد و نمی آید . القصه روزی یکی همین "مزاحمین" در مغازه خواربار فروشی که حرفی برای گفتن نداشته (مثل خود من!!!) از مغازه دار می پرسد دارچین قیمت اش چند؟ مغازه دار جواب می دهد مگر دل درد داری؟ (یکی از کاربردهای دارچین برای دل درد است) . شخص " مزاحم " جواب می دهد که : نه . داریم صحبت می کنیم .

حالا حکایت  مجلس شورای اسلامی در تصویب " صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیام رسان‌های اجتماعی " همان " حکایت داریم صحبت می کنیم " است . بعد از تصویب نهایی به جمع قوانین " تحصیل رایگان و بهداشت و درمان رایگان بعلاوه کار و مسکن برای همه " در قانون اساسی و قوانین ویدئو و ماهواره و... مصوب مجلس خواهد پیوست . فقط زحمت اداری و مردمی اش خواهد . البته الحق والانصاف سود سرشاری برای فرشندگان فیلترشکن و پهنای باند و سرعت اینترنت منظور  شده است . 

گفتمش از ما ببر زحمت اخبار ما

هر ستوری لاغری کی کشاند بار ما

گفت بشنو اولا شمه ای ز اسرار ما

زانک که را اختیار نبود ای مختار ما (مولوی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۰۰ ، ۱۳:۵۳

راه حل بن بست سیاسی و ریاضی 

هر چند این معما را شاید قبلا شنیده باشید اما خواندن دوباره آن خالی از لطف نخواهد بود بخصوص اینکه جواب در انتهای مطلب آورده شده است.

قیمت ساعت ۳۰ هزار تومان بوده و سه نفر  هر کدام نفری ۱۰ هزار تومن پرداخت میکنند تا آن ساعت را خریداری کنند…

بعد از رفتن آنها ، صاحب مغازه به شاگردش میگوید قیمت ساعت ۲۵ هزار تومان بوده.این ۵ هزار تومان را بگیر و به آنها برگردان . شاگرد ۲ هزار تومان را برای خود بر میدارد و ۳ هزار تومان باقیمانده را به آنها برمیگرداند. (نفری هزار تومان) حال هر کدام از آنها نفری ۹ هزار تومان پرداخت کرده اند . که ۳*۹ برابر ۲۷ میشود این مبلغ به علاوه آن ۲ هزار تومان که پیش شاگرد است میشود ۲۹ تومان
هزار تومان باقیمانده کجاست ؟

طراح سوال : دکتر حسابی

و اما جواب معما

معما تا جایی که شاگرد دوهزار تومان رو برای خود و سه هزار رو به آنها پس میدهد درست است اما مشکل اینجا وجود داره که وقتی نفری ۱۰۰۰ میگیرن در واقع نفری ۹۰۰۰ تومان پرداخته اند که ۹۰۰۰*۳=۲۷۰۰۰ و + ۲۰۰۰ میشه ۲۹۰۰۰ تومان!!!!

اشتباه همین جاست که نباید ۲۷ رو با ۲ جمع کرد و درواقع باید آنها رو از هم کم کرد.(۲۵+۲ تومان پول شاگرد =۲۷)
یعنی سه نفر ۳۰۰۰۰ تومان پول دادند که سه هزار تومان رو شاگرد به آنها برمیگرداند پس آنها ۲۷۰۰۰ تومان دادند که ۲۰۰۰ تومان رو شاگرد برداشته و ۲۵۰۰۰ هزار تومان رو بابت پول ساعت پرداخته اند. به همین سادگی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۱۱

مشکل کشور  در یک جمله کوتاه این است که : درآمد کم ، هزینه زیاد است . مثل کارمندی که حقوقش کفاف هزینه اش را نمی دهد ، اضافه کاری و مسافرکشی هم با فرسودگی جسم و جان فقط اندکی کمک کننده است .

حالا با این واقعیت که درآمد کشور معین و مشخص است (حتی با افزایش آن) ، نگاهی به  برخی از شعارهای نامزدها داشته باشیم . 

طرح ویژه مسکنی آیت الله رئیسی رونمایی شد/ساخت ۴ میلیون مسکن با‌ آورده اولیه صفر و زمین رایگان (اینجا) . عضو سابق شورای عالی مسکن در ادامه خبر داد: یک تیم تخصصی و پژوهشی در حوزه اقتصاد وی تاکید کرد: راه حل رفع مشکل مسکن در کشور ایجاد نهضت مسکن‌سازی است، اصول طرح مذکور همان اصول مسکن مهر است؛ یعنی زمین رایگان، وام ساخت ارزان‌قیمت و بکارگیری ظرفیت بخش خصوصی برای ساخت مسکن.و مسکن حدود 7 ماه است روی طرحی کار می‌کند . 

جالب است این کارشناس می گوید:  این طرح هیچ فشاری به بودجه وارد نمی‌کند و یک ریال از بودجه دولتی در طرح استفاده نمی‌شود. ضمن این‌که تسهیلات تکلیفی هم ندارد و طراحی‌های پیچیده و عالی در این رابطه انجام  شده است.

اما چند سوال ساده از این کارشناسان و ستاد آقای رئیسی : 1- زمین رایگان کجاست؟  از آسمان خواهد بارید ؟ یا دولت خواهد داد؟ گر دولت می دهد چرا می گویند یک ریال هم بودجه دولتی استفاده نمی شود؟ 2- وام ارزان از کدام منابع که به گفته ایشان دولتی نباشد؟ بانک ها از کدام منابع؟ اگر بانک ها پول دارند چرا همین حالا با سودهای بالا  باید مدتها دوندگی  در نوبت منتظر باشید؟ 3- این کارشناسان فراموش کرده اند که وقتی دولت روحانی سال 92 روی کار آمد به گفته مدیران عامل دو بانک صادرات و مسکن ورشکسته بودند و از جیب مردم دوباره جان گرفتند.توشیح اینکه بانک مسکن برای وام مسکن " اوراق مشارکت" را عَلم کرد که قبل از دریافت هر گونه وامی  نقدا 10درصد وام راباید اوراق مشارکت بخرید و دود شود برود هوا بعلاوه 11 تا 18 درصد سود بانکی . بانک صادرات هم بدین گونه احیا شد که حقوق یک ونیم میلیون بازنشسته کشوری را  قرض الحسنه (بدون سود) بردند بانک صادرات . 4- بکار گیری ظرفیت بخش خصوص ! کدام بخش خصوصی؟ با چه انگیزه ای بخش خصوصی سرمایه خود را وارد این عرصه می شود؟

وعده برخی از کاندیدهای دیگر هم  تقریبا همان مشکلات گفته شده را دارند .مثلا دادن 500 میلیئن تومانی قاضی زاده هاشمی (اینجا) . یارانه 450 هزار تومانی آقای محسن رضایی (اینجا) . البته اکثر وعده های انتخاباتی شعار بدون پشتیبانه و بدون کارشناسی و مطالعه نشده است . کسانی هم که بعنوان کارشناس می گویند هفت ماه وقت گذاشته اند برای گرفتن صندلی "ریاست" است نه حل مشکلات مردم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۱۹

به طنز می گویند یکی از هموطنان آذری زبان به کامپیوتر گفته " نه خبر"  یعنی چه خبر ؟ کامپیوتر تمام اطاعاتش را ریخت بیرون ، پرسید دیگه چه خبر؟ کامپیوتر آتش گرفت . این "دیگه چه خبر "از تکیه کلام برخی از آذری زبانان است برای شکستن سکوت  در گفتگو . 

حالا  به طور رسمی و نیمه رسمی  می گویند علی لاریجانی بخاطر تحصیل (یا اقامت؟! ) دخترش در خارج رد صلاحیت شده است .  فارغ از به حق و ناحق بودن ، قانونی و غیر قانونی بودن این عمل ، چند سوال به ذهن می رسد.

1- این چه قانون و یا برداشت  از قانون است که به " جرم" فرزند ، پدر مجازات می شود ؟

2- اگر خواسته باشند با این مصوبه یا قانون جلو " نفوذ" و "جاسوسی"  را بگیرند. سخت در اشتباهند ، قرن حاضر را با 200 سال پیش اشتباه گرفته اند .

3- ایا با این برداشت که تحصیل و تخصص حتی برای خودی ها "جرم" و" تخلف" است وای به حال سایرین و غیر " خودی"ها.

4- فرض کنیم ، همین متن  و برداشت برای شورای نگهبان معتبر باشد . چرا خارج را فقط در امریکا و اروپا خلاضه می کنند؟ مگر نجف اشرف جزء خاک ایران است؟ خیلی از بزرگان سیاست ایران متولد شهر مقدس نجف بوده یا  تحصیل نموده اند ، چرا به این علت رد صلاحیت نمی شوند؟ 

دیگه چه خبر؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۱

در گفتار روزمره اصطلاحی داریم بنام " از صد تا فحش  بدتر ". یعنی طرف اینقدر مودبانه و غیر مستقیم حرف زده که اگر فحش  می داد اثرش کمتر بود . شاید  منظور سعدی همین نوع فحش بوده که گفته :   فحش از دهن تو طیبات است . در ادبیات از این گونه مطالب فراوان داریم . یک نمونه از حافظ :

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

در داستان حضرت یوسف با سه پیراهن روبرو هستیم . نخستین همان پیراهن خون آلودی است که برادران به پیش پدر می برند که گرگ یوسف را دَرید . دومین پیراهن همانی است که زلیخا از پشت درید و سومین پیراهن همانی است که با بوی آن پدر یوسف ، یقعوب بینایی خود را بدست آورد و هوشنگ ابتهاج ( ه ا سایه) با این نگاه سروده که:

از دو پیراهن بلا آمد پدید
راحت از پیراهنِ سوم رسید

برگردیم به بیت حافظ ، " پیراهنی که آید از او  بوی یوسفم" یعنی پیراهن سوم .   ترسم برادران " غیورش" قبا کنند . این صفت غیور برای برادران یوسف از صدتا فحش بدتر است . آخر این چه غیرتی است که برادر را به چاه می اندازد ؟ فحش دوم  و بلافاصله بعد از فحش اول حافظ  به برادران یوسف در ترکیب " قبا کنند" است . یعنی این " غیرت برادری" با انداختن یوسف به چاه تمام نشده بلکه تا سالها بعد هم ادامه دارد . پیراهن های قدیمی مثل امروز از جلو تمام دگمه  نبودند . پیراهن مثل بلوز یقه هفت فقط نزدیک گردن باز و احیانا دگمه داشت . بقیه اش یکپارچه بود . قبا کردن یعنی جلو پیراهن را چاک و پاره کردن است . قدیم کسانی که با این پیراهن می مُردند برای اینکه مرده اذیت نشود پیراهن را از جلو پاره کرده و از تنش در می آوردند . که حافظ به این نکته اشاره کرده " برادران غیورش قبا کنند " .

این ظرافتهای  هنری است  که حافظ به خودش گفته :

ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد

لطایف حکمی با کتاب قرآنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۵۱

در تحلیل ها  گفتاری و نوشتاری و برنامه های رادیو تلویزیونی  داخلی و خارجی  به عنوان کارشناس شرکت می کنند ، و یا اظهار نظر می کنند . اکثرا  بجای تحلیل از توهین و ناسزا استفاده می شود . یا بجای اینکه سخنان و نظر کسی را مورد تجزیه تحلیل  و نقد قرار دهند به شخصیت آن شخص می پردازند که در گذشته چه بوده است، اگرچه گذشته اشخاص مهم است اما اشخاص در طول زمان عوض می شوند. عجیب تر اینکه اینگونه افراد دم از آزادی فردی و بیان و مطبوعات می زنند و قول جامعه " آزاد " می دهند ! غافل از اینکه آزادی برای مخالفان است نه برای موافقان و مداحان . پیام نهفته در این رفتار این است که " اگر منم به جای آن مقام و گوینده بودم همین رفتار را می کردم" 

ای آزادی
از ره خون می ایی اما
می ایی و من در دل می لرزم
این چیست که در دست تو پنهان است ؟
این چیست که در پای تو پیچیده ست ؟
ای آزادی ایا با زنجیر
می آیی ؟ 

ه ا سایه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۰

کلمات و ترکیب آنها با همدیگر  با گذر زمان معنای مختلف و گاه متضاد بخود می گیرند ، اما حتی آنهایی هم  که تغییر نمی کنند بستگی به شیوه استفاده  گوینده از آن  می تواند مفهوم مختلف و متضادی داشته باشند .  مولوی استاد این گونه استفاده از کلمات است .   اصطلاح " بی سر و پا " امروزه بار منفی و  دشنام دارد.  این اصطلاح را مولوی برای " نی "  و با دید مثبت از این اصطلاح استفاده نموده است . می دانیم در مرحله چیدن و آماده سازی "نی" برای نواختن  سر و ته آن را می بُرند .

بسیار گفتم ای پدر دانم که دانی این قدر

که چون نیم بی‌پا و سر در پنجه آن ناییم

چون نیم = ماند نی هستم

پنجه آن ناییم = در دست آن نی زن هستم 

تو بلبل گلزاری تو ساقی ابراری

تو سرده اسراری هم بی‌سر و بی‌پا را

ابرار = چیره

سرده= ساقی

بی سر و بی پا = نی 

نی می کوک ارش ابوترابی اپلیکیشن جامع نی نوازی - اپلیکیشن جامع نی نوازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۳

احتمالا در زندگی با کسانی مواجه شده اید که برای انجام کاری قبلا تصمیم قطعی خود را گرفته اند، اما ظاهرا خواهان نظر(مشاوره) شما هستند. مثلا می پرسد نظرتان چیست ؟ قصد دارم ماشین 206 رنگ بادمجانی مدل سال 95 بگیرم ، ( نوع ماشین ورنگ و سالش را قبلا انتخاب کرده) . شما هر توضیحی  درباره مزایا انواع دیگر ماشین ها بدهید ایشان جواب آماده برای شما دارد ؟ یعنی این نوع گفتگوها را هر نامی می توان گذاشت الا مشاوره و نظر خواستن یا افزودن به دانسته ها  . در بهترین حالت " گذراندن اوقات فراغت" است  اگر اتلاف وقت ندانیم . اریک برن روانپزشک امریکایی در کتاب بازی ها از این نوع  گفتگوها تحت عنوان " آره اما.."  یاد کرده که اینجا می توانید بخوانید .

در فرهنگ ایرانی خودمان ضرب المثل "مرغش یک پا دارد" استفاده می شود .

این گونه افراد کسانی هستند که گوشی برای شنیدن تمام حقایق ندارند . فقط آنچه را خود انتخاب کرده اند حقیقت محض می دانند و لاغیر . البته همه مان ناخودآگاه شاید روزی گرفتارش شده ایم .

بهترین مثال در این مورد شاید مخالفین تندرو ( نه منتقدین منصف ) قرارداد همکاری چین و ایران است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۴۲