پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

آیا داشگاه هاروارد ( یا مدارس غیرانتفاعی ایران) شما را با هوش تر جلوه می دهد؟

تاجر چاقی تصمیم می گیرد فکری به حال چند کیلو اضافه وزن خودش بکند. او به چند ورزش می اندیشد ، او به خود می گوید : دونده ها استخوانی و غمگین بنظر می رسند ، در ضمن دویدن کار او نیست ، بدن سازها پهن و ابله بنظر می رسند . از بازیکنان تنیس ، اوف نه ، این طبقه نیمه مرفه جامعه ! خوشم نمی آد.

اما شناگرها با آن بدن های خوش ترکیب و خطوط عضلانی بنظر او جذاب می باشند . او تصمیم می گیرد به استخری در محله شان برود و هفته دوبار تمرین کند .

کمی بعد متوجه می شود تسلیم یک توهم شده. شناگران حرفه ای بدین خاطر که با شدت تمرین می کنند ، بدن شان زیبا نمی شود ، بلکه بخاطر اندام مناسب شان است که شناگر خوبی می شوند. فرم کلی بدن آنها یکی از عوامل انتخاب شان است ، نه نتیجه فعالیت های ورزشی شان.

به همین ترتیب است ، مدل های زن در تبلیغات لوازم آرایشی شرکت می کنند . به همین خاطر خیلی از خانم ها گمان می کنند به دلیل استفاده از این وسایل آرایشی آنها زیبا شده اند در صورتیکه آن مدل ها جذاب به دنیا آمده اند و تنها به همین دلیل است که از آنها در تبلیغات لوازم آرایشی استفاده می کنند. همان تزی که در مورد شناگران صادق است و نه بر عکس.

مدارس غیر انتفاعی ایران و دانشگاه هاروارد و دانشکده های MBA  متقاضیان خود را از بین آمارهایی مربوط به بهترین معدل و بالاترین درآمدها جذب می کنند . این محاسبات ساده قرار است افراد جامعه را متقاعد کند که فارغ التحصیل این مراکز افراد موفق و پر درآمدی هستند . در صورتیکه اینجا هم همان " توهم بدن شناگر " است .

نتیجه: هر وقت ترغیب می شوی توان خود را صرف برخی کارها کنی ،حواست را جمع کن ؛ ممکن است در دام توهم بدن شناگر بیفتی . قبل از اینکه تصمیم بگیری کار را شروع کنی ، به آینه نگاه کن و درباره چیزی که می بینی با خودت صادق باش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۳

چرا تماشا کردن و صبر کردن شکنجه است؟

خطای عمل

در فوتبال هنگام ضربه پنالتی ، توپ در کمتر از 3/0 ثانیه از بازیکنی که آن را شوت می کند به دروازه می رسد . دروازه بان به اندازه کافی زمان ندارد تا مسیر توپ را ببیند. او باید قبل از ضربه تصمیم بگیرد. از لحاط آمار و احتمالات بازیکنان فوتبال احتمال اینکه به سمت راست ، وسط و یا چپ دروازه بزند هر کدام یک سوم احتمال دارد.مطمئنا دروازه بان ها این را می فهمند، اما آنها چه می کنند؟ آنها به یکی از دو سمت چپ یا راست شیرجه می روند. گرچه تقریبا یک سوم ضربه ها به وسط دروازه زده می شود ،اما دروازه بانها بندرت در وسط دروازه باقی می مانند. چرا واقعا آنها گرفتن این پنالتی را به خطر می اندازند؟ظاهرا رفتن به سمت اشتباه تحسین برانگیزتر و کمتر شرم آور بنظر می رسد تا اینکه در یک نقطه بایستی و تماشا کنی ، که توپ از مقابل او عبور کند.

این پدیده خطای عمل نام دارد، فعال بنظر بیا ، حتی اگر به چیزی نرسی.

در کتک کاری تمام عیار خیابانی ، پلیس های با تجربه بر خلاف پلیس های جوان ، صحنه را از دور تماشا می کنند و فقط وقتی اولین برخورد انجام شد ، دخالت می کنند . پلیش جوان و پُرشور در برابر خطای عمل تسلیم شرایط شده و بلافاصله اقدام می نماید.

نتیجه پژوهش نشان داده که دخالت دیر هنگام به لطف حضور مامور با تجربه تر صدمات کمتری در پی دارد.

وقتی موقعیتی جدید یا نامشخص باشد ، خطای عمل برجسته تر می شود.

خطای عمل حتی در تحصیل کرده ترین جوامع هم وجود دارد.  اگر بیماری ِ یک مریض با اطمینان کامل تشخیص داده نشود و دکترها مجبور باشند بین مداخله کردن( تجویز یک درمان) یا منتظر ماندن یکی را انتخاب کنند ، تمایل دارند مداخله کنند. چنین تصمیم هایی هیچ ارتباطی با سودجویی ندارد. بلکه به تمایل    انسان بستگی دارد که می خواهد در شرایط عدم قطعیت هر کاری بکند جز نشستن و صبر کردن .( در تجارت هم تازه واردها بیشتر اینگونه رفتار می کنند).

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم ( سعدی)

و بلز پاسگال گفته :

تمام مشکلات بشر ریشه در ناتوانی او در آرام و تنها نشستن در یک اتاق را دارد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۵

چرا پول برهنه نیست؟

اثر پول ِ بُرد(بُرد در قمار یا جایزه)

یکروز پائیزی برگ های خیس می چرخیدند و روی پیاده رو می افتادند. در حالی که دوچرخه ام را برای رسیدن به مدرسه در سربالایی هُل می دادم متوجه یک برگ عجیب جلو ی پایم شدم. بزرگ بود و رنگش مثل اثر زنگ زدگی قهوه ای ، تنها وقتی برای برداشتن خم شدم متوجه شدم یک اسکناس پانصد فرانکی سویس است؛ آن موقع این مقدار برابر 250 دلار بود و برای یک دانش آموز دبیرستانی ثروتی محسوب می شد . زمان کمی در جیبم بود. سریع برای خودم یک دوچرخه ی مدل بالا با ترمز لنتی و دنده ای شیماتو خریدم، نکته خنده دار اینکه دوچرخۀ قدیمی من کاملا سالم بود.

البته آن موقع چند صد فرانک بابت کار چمن زنی در خانه همسایه پس انداز داشتم ، اما هیچوقت به ذهنم خطور هم نمی کرد پولی را که با این زحمت بدست آورده بودم هزینه یک چیز غیر ضروری کنم ، وقتی می خواستم با این پول خوشگذرانی کنم ، گاهی به سینما می رفتم.

خیلی طول کشید تا فهمیدم چقدر رفتار من غیر منطقی بوده . هر چه باشد پول پول است ، اما بسته به اینکه چطور پول را بدست آورده باشیم برخورد متفاوتی داریم . پول برهنه نیست ، بلکه لباسی از احساسات به تن دارد.

ما پولی را که در شرط بندی بُرده ایم یا به ارث برده ایم بسیار سرسری تر از پولی که برای آن زحمت کشیده ایم خرج می کنیم . ریچارد تالر اقتصاددان به این پدیده اثر پول بُرد می گوید . این نوع پول ما را به پذیرفتن ریسک بیشتر ترغیب می کند.

شرکت های تجاری و بازاریابی نیز به خوبی از کاربرد اثر پول ِ برد آگاه اند. شرکت های تلفن اعتباری ، سایتهای آنلاین ، کارت های اعتباری و ... با این روش شما را به خرج بیشتر تشویق می کنند .

وقتی برنده این نوع پول می شوی یا یک شرکت تجاری به شما محصول رایگانی پیشنهاد می کند ، مراقب باش احتمال دارد آن پول را بعلاوه مقداری اضافه تر صرفا بخاطر فراوانی به همان شرکت برگردانی .

بهتر است لباس های تحریک کننده را از تن این پول به ظاهر مجانی دربیاوری و لباس کارگری تنش کنی و آنرا  در محل مفید خرج کنی .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۴۲

خطاهای استدلالی

روباهی به داخل تاکستانی خزید، با اشتیاق به انگورهای درشت ، بنفش و رسیده خیره شد.پاهای جلو ِ خود را به تنۀ درخت تکیه داد، گردنش را کش داد و سعی کرد خودش را به انگور برساند، اما خیلی دور بود. ناراحت شد و شانس خود را یکبار دیگر امتحان کرد . خودش را به بالا پرتاب کرد ، ولی تنها چیزی که دهانش شد هوا بود . بار سوم با تمام قدرت پرید و کمی بعد به شدت زمین خورد ، اما هنوز هیچ انگوری از جایش تکان نخورده بود. روباه با نارضایتی گفت: " این انگورها اصلا رسیده نیستند . چرا باید انگور ترش را بخورم؟" و با سربلندی به جنگل برگشت.

این حکایت از Aesop شاعر یونانی برای بیان " خطاهای استدلالی"  انسان استفاده است.وقتی روباه (ذهن مکار انسان ) می خواهد کاری را انجام بدهد و ناکام می ماند ، یک ناسازگاری بوجود می آید. او می تواند این مشکل را به چند روش رفع کند.

1- اینکه هر قیمتی شده انگور را بدست آورد

2- اعتراف کند توانایی لازم را ندارد

3- بعدا هر طور که می خواهد آنچه را اتفاق افتاده تعبیر کند.

مورد آخر نمونه یا تحلیلی از " ناهماهنگی شناختی" است.

فرض کن برای استخدام در شرکتی ثبت نام کرده ای و متوجه می شوی از یک متقاضی دیگر شکست خورده ای. بجای اینکه اعتراف کنی طرف مقابل برای آن شغل مناسبتر بوده ، خود را متقاعد می کنی که از ابتدا اصلا این شغل را نمی خواستی ؛ فقط می خواستی " ارزش بازاری" خود را بسنجی و بینی آیا می توانی برای یک مصاحبه دعوت می شوی یا نه .

هر چقدر که بخواهیم می توانیم نقش روباه زیرک را بازی کنیم ، اما اینطوری هرگز به انگورها  نخواهیم رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۱۲

در یکی از مجالس که داود پیغمبر بر کرسی قضاوت خود نشسته بود و سلیمان نیز در کنار وی حضور داشت، دو نفر، برای طرح دعوا  نزد داود علیه السلام آمدند، یکی از آن دو گفت: من زمینی داشتم که زمان برداشت محصول آن فرا رسیده و موجب امید و دلگرمی ام  بود، در همین موقع گوسفندان طرف دعوای من وارد  کشتزارم شده اند و کسی آنها را بیرون نرانده است و چوپانی از گوسفندان محافظت ننموده است، بلکه گوسفندان شبانه در این کشتزار چریده اند و محصول مرا از بین برده و نابود کرده اند به حدی که اثری از آن باقی نمانده است.

مدعی شکایت خود را اقامه کرد و صاحب گوسفندان از خود دفاعی نداشت و محکومیت او محرز بود. داودعلیه السلام گفت: گوسفندها از آن صاحب کشتزار است که باید در تقاص محصول از دست رفته خود بگیرد. این غرامت به خاطر مسامحه کاری صاحب گوسفندها است که آنها را شبانه و بدون چوپان، در میان کشتزارها رها کرده است.

در این هنگام سلیمان که 11 ساله بود،  مُهر سکوت ازلب برداشت و برهان خود را بر آنها عرضه داشت و گفت: حکمی متعادل تر و به عدل نزدیک تر وجود دارد.

اطرافیان داود علیه السلام از جرات این کودک متعجب و سرا پا گوش شدند تا ببینند سلیمان چه می گوید.

سلیمان گفت: باید گوسفندها را به صاحب کشتزار بدهند تا از شیر و پشم و نتایج آنها بهره برداری کند و زمین را به صاحب گوسفندان بدهند تا به آبادی آن بپردازد، تا زمانی که زمین  به حالت اول بازگشت، سپس زمین را بدهند و گوسفندها را باز گیرند و بدین طریق ضرر و غرامتی به هیچیک نخواهد رسید و این حکمت به عدالت نزدیک تر و از جهت قضاوت صحیح تر و بهتر است.

این قضاوت استعداد و شایستگی سلیمان را برای سلطنت و نبوت - با وجود داشتن برادران بزرگتر- نشان داد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۸

از کتاب پیر پرنیان اندیش در صحبت ه ا سایه

میلاد عظیمی : به مناسبتی این بیت را خوندم :
نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست
نقشی بلندتر زده ایم آن نگار کو
ه ا سایه : آقای عظیمی ! اول این غزل خلاصۀ عرفان ماست و از این لحاظ اصلا نظیر نداره ؛
ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغ پر شکوفه که پرسد بهار کو؟
بهار اصلا وجود خارجی نداره... همۀ جهان آیاتی از اوست ؛ مجموعۀ اینها می شه بهار. ما بهارو به آثارش می شناسیم . این چکیدۀ عرفان ایرانیه :

در باغ پر شکوفه که پرسد بهار کو...
کمی مکث می کند (ه ا سایه) و این بیت را می خواند:
روزی چراغ روی تو روشن شود ولی
چشمی کنار پنجرۀ انتظار کو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۱۵

" گفتن" جان کندن است

"شنیدن" جان پروردن

عرصه سخن بس تنگ است!

عرصه معنی فراخ

از سخن پیش تر آ

تا فراخی ببینی و عرصه بینی !
شمس تبریزی

 دیگر نمی توان به افسانه پیشرفت به بهای کاربُرد زور و در بند کشیدن آزادی اعتماد کرد. سرشت آدمی تحملش نمی کند. آزادی هم در هر قدم وسوسه بیراهه رفتن با خود دارد و چه بهتر! به شرط آن که همان تجربه اش ما را به راه بازآورد، یا راه تازه ای به روی ما بگشاید. به گمان من، آدمی در روزگاری ِکه هستیم، در تلاش و تکاپوی آزمایش بیراهه ها است. آنچه در سرزمین های شمالی ما (فروپاشی شوروی) روی داده است و می دهد، همین است. و یقین دارم که در مرزهای آن محدود و متوقف نمی ماند. این یک آزمایش سراسری جهانی است که تازه آغاز شده است. انقلابی است جهانی. همراه درد و رنج و فقر و مرگ و سرگشتگی روحی صدها میلیون تن. ولی حرکت کلی اش در راستای نزدیکی جانها و سرانجام یگانگی سازمانها و نهادها در پهنه زمین خواهد بود. زمان دولتهای جداگانه در کارِ بسر آمدن است. حکومت جهانی بر پایه عدل و برابری و آزادی و احترام به شخصیت آدمی، می رود که به یک ضرورت بقای کره خاکی ما بدل شود. و این حکومت جهانی به حد اعلا بدور از تمرکز و تا حد ممکن بی نیاز از نیروی سرکوبگر خواهد بود. کاش بودند اندیشه وران پاک و مردم دوستی که پروژه ساختمان جامعه سراسری آینده را ترسیم می کردند و طلایه داران عصر نوین انسانیت می شدند! فرصت کم است و زندگی زمین در خطر است.

  نامه م ا به آذین به دوستش

 سه شنبه، بیست و ششم مرداد 1372

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۱۹

این پدیده  اگرچه در پیش بینی های سیاسی و اقتصادی  و در مقیاس کوچک در تجارت صادق است اما در محیط های دانشگاهی (آکادمیک) نیز رسوخ کرده است ، هر چه شرایط یک شرکت بدتر باشد ، سخنرانی مدیر طولانی تر می شود .این پُر حرفی تنها محدود به سخن گفتن ِ بیشتر نمی شود ، بلکه منجر به بیش فعالی نیز می شود تا مشکلات پنهان بماند. مدیر عامل سابق جنرال الکتریک (jack welch) در مصاحبه ای گفت : " نمی توانید باور کنید ساده و واضح رفتار کردن چقدر دشوار است . مردم از این که به عنوان ساده لوح به آنها نگاه شود می ترسند . اما در واقع ، عکس آن درست است."

تمایل به گزافه گویی به خصوص در ورزش متداول است. مصاحبه کنندگانی که از نفس افتاده ،ورزشکارانی را که خود نیز از نفس افتاده اند مجبور می کنند لحظات بازی را موشکافی کنند، در حالی که تنها چیزی که آنها می خواهند بگویند این است " ما بازی را باختیم، به همین سادگی " اما مجری باید هر طور شده زمان برنامه را پر کند و بنظر ، بهترین روش برای این کار پر حرفی و مجبور کردن ورزشکاران و مربیان به پیوستن به آنهاست .

مشکل آن جاست که در بسیاری از موارد ما افکار شفافی نداریم . پر حرفی نادانی را مخفی می کند .

جهان امروز پیچیده است ،حتی برای درک بخش کوچکی از آن نیاز به کوشش ذهنی فراوان است. تا وقتی چنین تجربه ای در ما تجلی نیافته ، بهتر است به توصیۀ مارک تواین گوش کنیم :

" اگر چیزی برای گفتن نداری ، چیزی نگو"

سادگی در قله یک سفر طولانی و رنج آور است ، نه در نقطۀ آغازش.

منبع: کتاب هنر شفاف اندیشیدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۱۱

ماکس پلانک فیزیک دان آلمانی پس از دریافت جایزه نوبل 1918 ، به تور علمی دورآلمان رفت، هر جا دعوت می شد ، همان سخنرانی اش را درباره مکانیک جدید کوانتوم ایراد میکرد، بعد از مدتی ،شوفر پلانک سخنرانی او را حفظ شده بود .

یکروز به او گفت " پروفسور پلانک، این که هر روز باید یک سخنرانی  ارایه بدهی حتما خسته کننده است . نظرت چیست در مونیخ من سخنرانی کنم؟ تو می توانی ردیف جلو بنشینی و کلاه شوفری مرا بپوشی . این کار برای هر دو ِ ما تنوع است." پلانک از این ایده خوشش آمد . بنابراین ؛ آن روز عصر راننده سخنرانی طولانی ای راجع به مکانیک کوانتوم برابر حضار شناخته شده ارائه داد. در ادامه ، یک استاد فیزیک بلند شد و سوالی کرد. راننده خودش را عقب کشید و گفت " هرگز فکر نمی کردم کسی در شهر مدرنی مثل مونیخ چنین سوال ساده ای بپرسد ! شوفر من جوابش را می دهد!"

چارلی مانگر معتقد است : دو نوع دانش وجود دارد . اول دانش واقعی . آنرا در مردمی می بینیم که زمان و تلاش فراوانی را برای فهم یک موضوع صرف کرده اند .نوع دوم ، دانش ِ شوفر نامیده می شود،دانش افرادی که فقط وانمود می کنند بلدند.آنها شاید صدا یا موی خوبی داشته باشند ، اما دانشی که از آن حمایت می کنند مال خودشان نیست آنها طوطی وار کلمات را شیوا به زبان می آورند، طوری که انگار از روی نوشته می خوانند

متاسفانه تمایز قایل شدن بین دانش واقعی و دانش ِ شوفر بیش از پیش سخت شده است. اما یک شاخص کاملا واضح بین این دو نوع افراد وجود دارد . کارشناسان و صاحبان دانش واقعی به مرزهای آنچه می دانند و آنچه نمی دانند واقف اند. اگر احساس کنند خارج از دایره توانایی های شان قرار دارد ، به سادگی سکوت می کنند یا می گویند " نمی دانم" این جمله را با افتخار و بدون عذرخواهی می گویند . اما از کسانی که دانش ِ شوفر دارند هر جمله ای را خواهید شنید غیر از جمله " نمی دانم "

منبع: کتاب هنر شفاف اندیشیدن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۵