پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن ( حافظ)

پرفسور حسابی می گفت: ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ‌‌ی ﺗﺤﺼﻴﻼﺗﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، ﺩﺭ ﻳک ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻭهی ﺑﺎ یک دﺧﺘﺮ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎیی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻓﻴﻠﻴﭗ، ﻛﻪ نمی‌شناختمش ﻫﻤﮕﺮﻭﻩ ﺷﺪﻡ. ﺍﺯ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺭﻭ  می‌شناسی؟ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮی ﻛﻪ ﻣﻮﻫﺎی ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻗﺸﻨگی  ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺭﺩﻳﻒ ﺟﻠﻮ میشینه. گفتم: ﻧﻤﻴ‌ﺪﻭﻧﻢ ﻛﻴﻮ میگی. ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺵ ﺗﻴﭗ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﻴکی ﺗﻨﺶ می‌کنه. ﮔﻔﺘﻢ: بازم نفهمیدم ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻛﻴﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮی ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﻭ ﻛﻔﺸﺶ رو ﻫﻤﻴﺸﻪ با هم ﺳﺖ می‌کنه. ﺑﺎﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ کی ﺑﻮﺩ! ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ تن ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻳﻜﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺩﻳﮕﻪ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻣﻬﺮﺑﻮنی ﻛﻪ ﺭﻭی ﻭﻳﻠﭽﻴﺮ می‌شینه. ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﺎ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻴﻮ ﻣﻴﮕﻪ ﻭلی ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭی ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ. ﺁﺩﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻭﻳﮋگی‌های منفیﻧﻘﺺﻫﺎ ﭼﺸﻢﭘوشی ﻛﻨﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﻳﺪﻥ. با خودم گفتم، ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺗﺮﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﻓﻴﻠﻴﭗ می‌پرﺳﻴﺪ چی می‌گفتم؟ ﺣﺘﻤﺎ ﺳﺮﻳﻊ می‌گفتم: ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻟﻪ ﺩﻳﮕﻪ. ﻭقتی ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪگاه ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻡ، ﺧیلی ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪﻡ. حالا ما چه دیدگاهی نسبت به اطرافیانمون داریم؟ مثبت یا منفی؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۶ ، ۲۱:۳۸
«اگر مطلب را آماده نکرده‌ای مهم نیست، ولی حتماً پاورپوینت درست کن»؛ این توصیه‌ای است که معمولاً برای ارائۀ سخنرانی یا کنفرانس به دیگران می‌کنیم. در سه دهۀ اخیر، فن خطابه تقریباً از بین رفته است. در این شرایط ارائۀ پاورپوینت به‌نظر منطقی‌ترین راه برای سرپوش گذاشتن بر کم‌سوادی و تنبلی است. در شیوۀ سنتی سخنرانی، تسلسل منطقی پایه و اساس گفتار بود اما امروز به لطف پاورپوینت دیگر نیازی به استدلال نیست. فقط کافی است مشتی اسلاید را کنار هم قرار دهید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۰۰:۰۱

 دکتر فرانکل پس از اتمام جنگ جهانی دوم و آزادی از اسارت، روانشناس متبحری‌ شد و مدتی در آلمان به عنوان مدیر مدرسه فعالیت کرد. او در آغاز هر سال تحصیلی برای معلمان این نامه را می فرستاد:

"کسی هستم که از اردوگاه اسیران جان سالم به در برده. چشمانم چیز هایی دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دید، اتاقهای گازی را دیدم که توسط بهترین و ماهرترین مهندسین ساختمان ساخته شده بودند. متخصص ترین پزشکانی را دیدم که کودکان را به شکل ماهرانه ای مسموم میکردند. نوزادانی که توسط آمپولهای بهـترین پرستاران مردند، انسانهایی که توسط فارغ التحصیلان دبیرستانهاودانشگاه ها سوزانده شدند.

* به این آموزش مَشکوکم*
چیزی که از شما می خواهم این است که:
برای "انسان" شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت "جانورانِ دانشمند" و "بیماران روانیِ ماهر" نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا می کند که به انسان شدن کودکان کمک کنید.
پزشک، مهندس و متخصص شدن، کار سختی نیست و می شود با چند سال درس خوندن به آن رسید اما بزرگترین ثروت ما، انسانیت و اخلاق است که با هـیچ مدرکی قابل مقایسه نیست. برای بدست آوردن آن تلاش کنیم که پس از مرگ هم جاودانه خواهد بود"

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۹