پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

با اطمینان می توان گفت خیال ( تصور ، توهم ) نقش بزرگی در زندگی ما انسان ها دارد . مولوی در حکایت های مختلف به این رفتار «انسانی» پرداخته است از جمله در فیه ما فیه :

 پیلی را آوردند بر سرچشمهٔ که آب خورد خود را در آب میدید و می رمید او می پنداشت که از دیگری می رمد نمیدانست که از خود میرمد همه اخلاق بد از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر چون در تست نمی رنجی چون آن را در دیگری می بینی می رمی و می رنجی آدمی را از گَر( نوعی بیماری) و دنبل (دمل) خود  فِرخجی (بد ، ناپاک ) نیاید دست مجروح در آش میکند و بانگشت خود میلیسد و هیچ از آن دلش برهم نمیرود چون بر دیگری اندکی دنبلی یا نیم ریشی (زخمی) ببیند آن آش او را نفارد(نخورد) و نگوارد همچنین اخلاق چون گرهاست و دنبلهاست چون در اوست ( در خود شخص) از آن نمیرنجد و بر دیگری چون اندکی ازان ببیند برنجد و نفرت گیرد همچنانک تو  ازو میرمی او را نیز معذور می دار اگراز تو برمد و برنجد رنجش تو عذر اوست زیرا رنج تو از دیدن آنست و او نیز همان می بنید.

البته این نگاه به موارد منفی محدود نمی شود گاه برعکس موارد مثبت را در این دیدۀ  خیال می پرورانیم و شیفته اش می شویم . چنانچه حافظ گفته:

خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم

مولوی در مثنوی این دید را بیشتر  موشکافی نموده  وخطاب به هر دو طرف ( هم کسی که خوی بد دارد و کسی که از خوی بد دیگران متنفر است) می گوید:

تو  هم از دشمن چو کینی می‌کشی

ای زبون شش (جهت) ، غلط در هر ششی

وآن گنه در وی ز جنس جرم تست

باید آن خو را ز طبع خویش شُست

خُلق زشتت اندرو رویت نمود

که ترا او صفحهٔ آیینه بود

چونک قبح خویش دیدی ای حَسَن (زیبارو)

اندر آیینه ، بر آیینه مزن ( آیینه را بر زمین مزن)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۹ ، ۱۷:۵۸

 از نظر زمانی نخستین اجرای موسیقایی بانگ نی (از ه ا سایه) در گل های تازه 107 بود. در آن برنامه استاد محمدرضا شجریان با همراهی نی حسن ناهید و تار هوشنگ ظریف بیت های زیر را به آواز در سه گاه ( هدی و پهلوی) خوانده است: ( از لینک پائین همین صفحه بشنوید)

 من همان نایم که گر خوش بشنوی
شرح دردم با تو گوید مثنوی

من همان جامم که گفت آن غمگسار
با دل خونین ، لب ِ خندان بیار

من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود

در رخ ِ لیلی نمودم خویش را
سوختم مجنون ِ خام اندیش را

می گِرِستم در دلش با درد دوست
او گمان می کرد اشک ِ چشم ِ اوست!

گزینش ابیات از میان ابیات بانگ نی به دست شجریان به انجام  رسیده و در کار او کاستی هایی است که ه ا سایه با کاردانی در ساخت برنامه آن را جبران کرده است. در آن بخش از بانگ نی ، بیت ها دو به دو با یکدیگر پیوند دارند. « من همان جامم...» باید با بیت پس از خود، که شجریان آسان گیرانه آن را از آواز کنار نهاده است، خوانده می شد:

من خَمُش کردم خروش چنگ را
گر چه صد زخم است این دلتنگ را

این دو بیت به هم پیوسته بر پایۀ بیتی از حافظ ساخته شده است:

با دل ِ خونین لب ِ خندان بیاور همچو جام

نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش

سایه همواره در گزینش شعر درست شعر شجریان را یاری و راهنمایی می کرد؛ اما در آن برنامه چون پای شعر خودش در میان بود، بهتر دید از کنار نهاده شدن بیت یاد  شده سخنی نگوید تا شجریان را وادار به کاری نکند یا چنین گمانی پدید نیاید که سایه گله مند است یا می خواهد ابیات بیشتری از شعرش در برنامه گنجانده شود. برخورد او نمونه ای است از هوشمندی ، آداب دانی و اخلاق مداری پر ظرافت در کار مدیریت . پایبندی سایه به اخلاق مایۀ کاستی پذیرفتن کار موسیقایی و افت ِ کیفی برنامه نشد؛ زیرا او چاره ای اندیشید و از گوینده خواست دو بیت به هم پیوسته را پس از آواز شجریان بر بیت « من همان جامم...» دکلمه کند. نکتۀ باریک دیگر اینکه سایه همچنین از معینی خواسته است پیش از آواز شجریان بیت یاد شده از حافظ را بخواند تا شنوندگان برنامه اشارۀ نهفتۀ شاعر به شعر حافظ را به آسانی دریابند.

در دنبالۀ آواز ، شجریان بار دیگر یکی از بیت به هم پیوسته را کنار می گذارد. پس از بیت « من همان عشقم...» باید بیت ِ زیر خوانده می شد تا معنی کامل شود:

من همی کَندم، نه تیشه، کوه را

عشق شیرین می کند اندوه را

سایه می گوید:« عشق نهان در نهاد ِ فرهاد توان کَندن کوه را به او داده بود. فرهاد ناآگاه گمان می کرد کوه کندن کار اوست و خویش را می ستود؛ اما تیشۀ او هرگز توان کوه کندن را نداشت. نیروی عشق با شیرین کردن رنج گران تیشۀ ، فرهاد را بدین کار  توانا ساخت» . کنار نهادن بیت دوم از بلاغت و سخن سایه می کاست. او در اینجا هم به همان روش پیشین رفتار کرد و از معینی خواست پس از آواز شجریان هر دو بیت را دکلمه کند.

روشنک نوری تصنیفی پنج بیتی بر بیت های یاد شده ساخته است ( من خمش، من همان عشقم، من همی کند، در رخ لیلی، می گریستم) و هر چند دو بیت پیوستۀ «من همان عشقم...»و « من کندم...» را به درستی در پی یکدیگر آورده، تصنیفش را با بیتی آغازیده که ، بر پایۀ آنچه که گفتیم، پیوستۀ بیت پیشین است. آهنگ او در شیوۀ انتقال مغهوم ، کاستی دارد، از جمله در « او نمی دانست و خود را می ستود» ، باید تکیه و تاکید روی «خود» باشد؛ اما در چهار بار تکرار نادرست مصرع او « نمی دانست» و « می ستود» را برجسته کرده است

منبع: کتاب شعر سایه در موسیقی ایرانی نوشته مهدی فیروزیان

https://www.aparat.com/v/DEAKF/%DA%AF%D9%84%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%8C_%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87_107-%D8%B4%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%2F%D8%B3%D9%87_%DA%AF%D8%A7%D9%87%28%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%29

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۹ ، ۱۹:۵۵

برجسته ترین بخش موسیقایی بانگ نی ( سروده ه ا سایه ، ابتهاج) جایی است که سایه از ستم های رفته بر هنر موسیقی می گوید. در 12 بیت یاد شده بی آنکه سخن پیچیده یا ساختگی بنمابد بیش از 36 اصطلاح و نام موسیقایی ( با شمردن تکرارها) گاه در معنی راستین واژه و گاه به روش ایهامی ( ایهام مطلق، ایهام تناسب، ایهام تبادر) بکار رفته و میانگین کاربرد واژه های موسیقایی در هر بیت سه واژه است.

نام سازها و اصطلاحات «آواز» ، «ساز»، «نی»، (دوبار) ،«چنگ» (دوبار) ،«زخمه»، «آهنگ» ، «نوحه خوان»، «خارج آهنگ»، «ناساز»، (با ایهام به دو معنی: 1- ناکوک، 2- ناسازگار) ، «کمان»، «گوشمال»، ( با ایهام به دو معنی :1- کوک کردن، 2- تنبیه) ، اشاراتی (بیشتر ایهامی و گاه به معنی راستین واژه) به دستگاه های «شور»، «نوا»، «همایون»، و گوشه های «فرود»، «چکاوک»، «بیداد»، (دوبار)، «مهربانی»، «داد»، «سوز و گداز»، «راز و نیاز»، «لیلی و مجنون»، «نغمه»، (دوبار) ،«عشاق»، «اوج»،«مجلس افروز »،و لحن کهن موسیقی ایرانی «نوروز عجم»، و یاد کرد از «سبز در سبز» که«لحن نهم از الحان سی گانۀ باربد» است. چهار واژۀ «زدند»،«تا»،« ره» و «گرفت» در معانی غایب «نواختند»،«سیم ساز»، «پرده و آهنگ» و «مالش سیم ساز» با واژه های موسیقایی ایهام تناسب می سازد. افزون بر این، دو نمونه ایهام تبادر موسیقایی رخ می نمایند: «کین»، بخش نخست از نام دو لحن از الحان باربد است: «کین ایرج» و «کین سیاوش» و «نگار» بخش دوم از نام گوشۀ «بسته نگار» است که در دستگاه ها و آوازهای گوناگون چون بیات کرد، بیات ترک، ابوعطا، افشاری، سه گاه و چهارگاه آمده است. این واژه ها در هر شعری سازندۀ ایهام به شمار نمی رود؛ اما در اینجا که بسامد کاربرد واژه های موسیقایی چشمگیر است و ذهن خواننده درگیر مفاهیم موسیقایی شده می توان دم از ایهام سازی واژه های یاد شده زد.

آن 12 بیت چنین است:

آه کان آوازها را سوختند

سازها را خامشی آموختند

خنجر کین در گلوی نی زدند

پیک ِ آن پیغام ها را پی زدند

آن ستمگر بین که تا از ره رسید

گیسوی چنگ و گلوی نی بُرید

از فرود زخمه های ناروا

عاقبت از شور افتاد آن نوا

نغمۀ چنگ همایون شوم شد

جانشین آن چکاوک بوم شد

بس که بیداد از پس بیداد رفت

مهربانی مُرد و داد از یاد رفت

عاشقان در آتش سوز و گداز

لب فروبستند از راز و نیاز

قصۀ لیلی و مجنون شد زیاد

نغمۀ عشاق از اوج افتاد

روزگار آهنگ ِدم سردی گرفت

سبز در سبز ِ چمن زردی گرفت

مجلس افروزان ِ بزم آرای جم

نوحه خوان ِ سوگ نوروز عجم

بازی ِ وارونه بنگر کاین زمان

تیر می بارد ز هر سو بر کمان

خارج آهنگی و ناساز ای نگار

گوشمالت داد خواهد روزگار

منبع : کتاب شعر سایه در موسیقی ایرانی ؛ مهدی فیروزیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۹ ، ۱۲:۰۴