پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

احوال مردم جهان

دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۸ ب.ظ

عارفی گفت:

رفتم در گلخنی تا دلم بگشاید. دیدم رئیس گلخن را شاگردی بود، میان بسته بود، کار می‌کرد و اوش می‌گفت که این بکن و آن بکن! او چست کار می‌کرد.

گلخن‌تاب را خوش آمد از چستیِ او در فرمان‌برداری؛ گفت: «آری، همچنین چست باش! اگر تو پیوسته چالاک باشی و ادب نگاه داری، مقام خود به تو دهم و تو را به جای خود بنشانم»!

مرا خنده گرفت و عقدۀ من بگشاد؛ دیدم رئیسان این عالَم را همه بدین صفت‌اند با چاکران خود.

(فیه ما فیه، ص 211)

چند واژه

1) گلخن: تونِ حمام

2) دلم بگشاید: دلم باز شود. حالت قبض و دلتنگی‌ام از بین برود

3) میان بستن: (کنایه) آماده بودن برای خدمت

4) اوش: او به او (رئیس به شاگرد)

5) گلخن‌تاب: تونی. کسی که در تون حمام کار می‌کند

6) عقدۀ من بگشاد: دلم باز شد و شادمان شدم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی