پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

پردۀ ِ پندار

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها

برای هیچی متشکرم

شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۵۵ ب.ظ

نگاهی گذار به کتاب بی شعوری

کتاب بی شعوری نوشته خاویر کرمنت ترجمه محمود فرجامی

منبع قضاوت من چاپ نوبت اول است که اخیرا مطالعه نمودم. در شناسنامه و سایر قسمت های کتاب نامی از مترجم پیدا نمی کنید!؟ حتی در مقدمه ای که  نوشته  است .شناسنامه ، کتاب را سری (فروست) کتاب های روانشناسی و طنز با چهار موضوع معرفی می کند . موضوع خودشناسی ، شخصیت ، اختلالات شخصیتی - درمان ؛ رفتار - تغییر و تعدیل .

از طنز  خبری در کتاب نیست اگر هم بوده در متن اصلی بوده که مترجم نخواسته و یا نتوانسته انتقال دهد ، تنها طنز تلخ مترجم معرفی نویسنده کتاب متخصص جراح کولون ( مقعد) بعنوان مقعدشناس است که خواننده ناخودآگاه به یاد طلا و جواهر شناس می افتد . از روانشناسی و خودشناسی   خبری نیست . خواننده از مقدمه نویسنده بیشتر از کل کتاب گیج می شود در یک پاراگراف (ص 10 ) نمی فهمید از نظر او بیشعوری «بیماری» یا «کمبود شخصیت» یا « اعتیاد» است؟ مگر از نظر او اعتیاد و کمبود شخصیت بیماری بحساب نمی آیند؟   

ایراد دیگری که کتاب دارد مترجم برخی موارد مطلبی را در متن کتاب افزوده نه در پاورقی که مرسوم است .

کتاب به خواننده  احساس تحقیر را تلقین می کند ( مثلا در ص 1-50 با عنوان ، افراد و گروهای در معرض ابتلای شدید به بی شعوری از کسانی نام می برد که « این کتاب را جدی بگیرد» )  مشاغل مختلف بخصوص کارمندان و وکلا را بیشعور می نامند  . اما بجز خودش بعنوان دکتر که بیشعور درمان شده  بحساب آورده ، بیشتر بخاطر اینکه خواننده حذب شود . شغل پزشکی نه تنها بیشعوری وجود ندارد بلکه جامعه حق شکایت از بیمار  بیشعورش را از اطبا دریغ نموده است . مثلا در در فصل سیزدهم  ص 144 شکایت «بیشعور شاکی » علیه پزشکان بخاطر سوء معالجه می نویسد : «اگر عدالتی وجود می داشت ، دادگاه ها باید به پزشک ها هم اجازه می دادند علیه بیمارانی که در روند درمانشان اخلال ایجاد می کنند شکایت کنند ».

معجزه «درمانگر» و «درمان شده»  بیشعوری (نویسنده کتاب )در  بخش چهارم و فصل هیجدهم  وقتی به اوج خود می رسد که نسخه تبدیل آدم های سالم را به آدم بیشهور چنین می نویسد:

نخستین قاعده کار با بی شعورها به یادداشتن این نکته است که ظواهر برای آنها در حکم همه چیز است. تظاهر به علاقه ، همکاری ، مهربانی ، احترام حتی ترس از آنها معمولا برای راضی نگه داشتنشان و این که فکر کنند فوق العاده اند، کافی است . اما این تظاهرها باید با نهایت مهارت اعمال شود ...

دومین قاعده ، کوشش برای ارتباط مناسب است . ارتباط مناسب از نظر آدم بیشعور یعنی اینکه باید مورد توجه قرار گیرند ... بنابرین در گفتن چنین جملاتی به آنها اغراق کنید: « از شما متشکرم» « حق با شماست» « شما معجزه اید!... «معذرت می خواهم»

گام سوم در تعیین سیاست مناسب برای ارتباط کاری با آدم  بیشعور این است که مشخص کنید نوع ارتباط با شما دقیقا چگونه است . رییس تان است یا مرئوس یا همکارتان؟ با هرکدام باید طوری رفتار کرد (ص 9-178)

و این چنین ادعای درمان بیشعوری به باز تولید آن منجر می شود .

البته با توجه سی نوبت چاپ مجدد کتاب در طول یکسال ، باید گفت کتابی عامه پسند است مثل برخی کتابهایی مانند خواجه تاجدار، شوهر آهو خانم و بامداد خمار مدتی تبلیغ و مدل می شود و بعد بدست فراموشی سپرده می شود و چون مدل روز است کسی میل به مخالفت با آنرا ندارد ، بلکه حداقل بطور ضمنی مورد تائید قرار می گیرد

در ص 197 کتاب از قول مادری که بچه های بیشعور دارد از دست شان کلافه شده می نویسد برای بچه ها سختگیری کنید و اعتراض کردند بگوئید « همینه که هست » که نهضت جنجالی  به همین نام براه انداخته بود .

باید گفت کتاب ببشعوری « همینه که هست »  بقول همشهریان آذری زبان « بودی کی وار »

  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی